coolly


بطورخنک ,بسردی ,باخون سردی ,بملایمت

جمله های نمونه

1. he solved the problem coolly
او با خونسردی مسئله را حل کرد.

2. She caught a coolly calculating glint in the other woman's eye.
[ترجمه گوگل]او یک برق محاسباتی خونسرد در چشم زن دیگر گرفت
[ترجمه ترگمان]او نگاه سردی به چشمان زن دیگر انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His manner was coolly polite and impersonal.
[ترجمه گوگل]رفتارش با خونسردی مودب و غیرشخصی بود
[ترجمه ترگمان]رفتارش مودبانه و مودبانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He coolly appraised the situation, deciding which person would be most likely to succeed.
[ترجمه گوگل]او با خونسردی وضعیت را ارزیابی کرد و تصمیم گرفت که کدام فرد به احتمال زیاد موفق خواهد شد
[ترجمه ترگمان]با خونسردی اوضاع را بررسی کرد و تصمیم گرفت که کدام فرد به احتمال زیاد موفق خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She nodded coolly and walked out.
[ترجمه گوگل]با خونسردی سری تکان داد و بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]او با خونسردی سری تکان داد و بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's your choice, Nina,' David said coolly.
[ترجمه گوگل]دیوید با خونسردی گفت، این انتخاب توست، نینا
[ترجمه ترگمان]دیوید با خونسردی گفت: نی نا، انتخاب با خودته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Everyone must think this situation through calmly and coolly.
[ترجمه گوگل]همه باید با آرامش و خونسردی به این وضعیت فکر کنند
[ترجمه ترگمان]همه باید این وضع را با خونسردی و خونسردی بیان کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. 'You took your time,'he observed coolly.
[ترجمه گوگل]او با خونسردی مشاهده کرد: "تو وقت گذاشتی "
[ترجمه ترگمان]او با خونسردی گفت: تو وقتت را گرفته ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was coolly treated by the boss.
[ترجمه گوگل]رئیس با خونسردی برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]او با خونسردی با رئیس رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her green eyes surveyed him coolly.
[ترجمه گوگل]چشمان سبزش با خونسردی او را بررسی می کرد
[ترجمه ترگمان]چشمان سبزش با خونسردی او را برانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His eyes coolly appraised the young woman before him.
[ترجمه گوگل]چشمانش با خونسردی زن جوانی را که پیش از او بود ارزیابی کرد
[ترجمه ترگمان]با خونسردی، زن جوان را پیش از او برانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. 'We're just good friends,' she said coolly.
[ترجمه گوگل]او با خونسردی گفت: ما فقط دوستان خوبی هستیم
[ترجمه ترگمان]با خونسردی گفت: ما فقط دوست های خوبی هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Robins coolly beat Hallworth then turned to watch a flock of blue shirts besiege the linesman to no avail.
[ترجمه گوگل]رابینز با خونسردی هالوورث را کتک زد و سپس به تماشای دسته‌ای از پیراهن‌های آبی برگشت که خط‌دار را محاصره کرده بودند، بی‌فایده بود
[ترجمه ترگمان]سپس با خونسردی و سردی به او ضربه زد، سپس برگشت تا یک دسته پیراهن های آبی را به دور دست خود نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His voice was coolly impersonal.
[ترجمه گوگل]صدایش با خونسردی غیرشخصی بود
[ترجمه ترگمان]صدایش سرد و بی تفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a unfriendly manner; without warmth; calmly, in a composed manner

پیشنهاد کاربران

1. با سردی. با بی اعتنایی. بدون شور و شوق 2. با خونسردی
مثال:
"I thought you might be pleased" said Androw rather coolly.
اندرو نسبتا با سردی و بی اعتنایی گفت: من فکر کردم شما خوشحال خواهی شد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cool
✅️ اسم ( noun ) : cool / coolant / coolness / cooler
✅️ صفت ( adjective ) : cool
✅️ قید ( adverb ) : coolly

بپرس