1. cooking utensils
وسائل پخت و پز
2. bum cooking
آشپزی افتضاح
3. english cooking
آشپزی انگلیسی
4. her cooking was horrid
دست پخت او تهوع آور بود.
5. nobody's cooking can touch homa's
آشپزی هیچ کس به پای آشپزی هما نمی رسد.
6. tex-mex cooking
آشپزی تگزاسی - مکزیکی
7. your cooking is simply divine
آشپزی تو واقعا عالی است.
8. fast cooking
(خوراک) زودپز
9. slow cooking
(خوراک) دیرپز
10. what is cooking
(امریکا- خودمانی) خبر تازه چیست ؟،تازه چیه ؟
11. he looks upon cooking as boring
او آشپزی را ملالت آور می داند.
12. i smelled food cooking
بوی پختن خوراک به مشامم رسید.
13. stir well before cooking
قبل از پختن خوب به هم بزنید.
14. the rules of cooking cannot be telescoped into a single sentence
نمی شود اصول آشپزی را در یک جمله خلاصه کرد.
15. the science of cooking
فن آشپزی
16. the smell of cooking indicated that dinner was also in the offing
بوی آشپزی نشان می داد که شام هم در کار بود.
17. the smell of her cooking traveled downwind to where we were working
بوی آشپزی او در مسیر باد تا محلی که ما کار می کردیم،می رسید.
18. her daily duties also included cooking
کارهای روزانه ی او شامل پخت و پز هم می شد.
19. she is always fussing about cooking
او همیشه برای آشپزی جوش می زند.
20. i was homesick for my mother's cooking
دلم برای آشپزی مادرم تنگ شده بود.
21. mind the baby while i am cooking
تا دارم آشپزی می کنم از بچه مواظبت کن.
22. she made double-edged remarks about my cooking
او درباره ی آشپزی من حرف های دوپهلویی زد.
23. she did a very good job of cooking our dinner
شام ما را عالی پخت.
24. he reversed himself about the superiority of his own mother's cooking
درباره ی برتری پخت و پز مادرش تغییر رای داد.
25. He was acutely aware of the odour of cooking oil.
[ترجمه گوگل]او به شدت از بوی روغن آشپزی آگاه بود
[ترجمه ترگمان]او به شدت از بوی روغن پخت وپز آگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. She was cooking fish as a treat.
[ترجمه گوگل]او در حال پختن ماهی به عنوان غذا بود
[ترجمه ترگمان]او در حال پختن ماهی به عنوان یک درمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. Allow the meat to thaw properly before cooking it.
[ترجمه گوگل]قبل از پختن، اجازه دهید گوشت به خوبی آب شود
[ترجمه ترگمان]بگذارید گوشت قبل از طبخ به درستی آب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. Salt is a substance we use in cooking.
[ترجمه گوگل]نمک ماده ای است که ما در آشپزی استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]نمک ماده ای است که ما در پخت از آن استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. I tie back my hair when I'm cooking.
[ترجمه گوگل]وقتی دارم آشپزی می کنم موهایم را به پشت می بندم
[ترجمه ترگمان]وقتی آشپزی می کنم موهام رو می بندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. I am making you responsible for the cooking.
[ترجمه گوگل]من شما را مسئول آشپزی می کنم
[ترجمه ترگمان]من باعث می شود که شما مسئول آشپزی باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید