cook up


(عامیانه) از خود درآوردن، اختراع کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: (informal) to concoct; devise.
مشابه: brew, hatch, invent

- I had to cook up an excuse for being late again.
[ترجمه گوگل] مجبور شدم دوباره بهانه ای برای دیر آمدن درست کنم
[ترجمه ترگمان] مجبور شدم یه بهونه جور کنم که دوباره دیر بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. In half an hour she had managed to cook up some delicious chilli.
[ترجمه گوگل]در عرض نیم ساعت او موفق شده بود فلفل دلمه ای خوشمزه درست کند
[ترجمه ترگمان]در عرض نیم ساعت توانست مقداری غذای خوش مزه تهیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Can you cook up a simple egg dish for us right away?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید بلافاصله یک غذای تخم مرغ ساده برای ما بپزید؟
[ترجمه ترگمان]میشه یه غذای ساده برای ما درست کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She'll cook up a convincing explanation.
[ترجمه گوگل]او توضیح قانع کننده ای ارائه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او توضیح قانع کننده ای خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I had to cook up an excuse about my car breaking down.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم بهانه ای برای خراب شدن ماشینم درست کنم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم یه بهونه درست کنم که ماشینم خراب بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I guess all this shows that Wente can cook up a pretty good deal as well.
[ترجمه گوگل]من حدس می‌زنم همه اینها نشان می‌دهد که ونته می‌تواند یک معامله بسیار خوب را نیز درست کند
[ترجمه ترگمان]فکر کنم همه اینا نشون می ده که Wente میتونه خیلی خوب آشپزی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As a result, says Clark, TurboChef ovens cook up to 10 times faster than conventional ovens.
[ترجمه گوگل]کلارک می گوید در نتیجه اجاق های TurboChef تا 10 برابر سریعتر از اجاق های معمولی پخت می شوند
[ترجمه ترگمان]کلارک می گوید: در نتیجه، کوره های TurboChef ۱۰ برابر سریع تر از ovens معمولی آشپزی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It does cook up wet and sticky, but has a texture of its own and is full of flavour.
[ترجمه گوگل]خیس و چسبناک پخته می شود، اما بافت خاص خود را دارد و پر از طعم است
[ترجمه ترگمان]هوا مرطوب و چسبناک است، اما بافت خود را دارد و طعم آن پر از طعم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is no disgrace, to cook up beans and cornbread and make it last.
[ترجمه گوگل]این ننگ نیست که لوبیا و نان ذرت بپزند و ماندگار شوند
[ترجمه ترگمان]این رسوایی نیست که لوبیا و نان ذرت رو درست کنه و دووم بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Time, perhaps, for the US Futures Exchange to cook up more of those binary futures.
[ترجمه گوگل]شاید زمان آن رسیده است که بورس آتی ایالات متحده بیشتر از این معاملات باینری را تهیه کند
[ترجمه ترگمان]شاید برای بورس آینده آمریکا بیشتر از آن آینده دوگانه ای را صرف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I had to cook up an excuse about my long delay.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم بهانه ای برای تأخیر طولانی ام بیاورم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم برای تاخیر طولانی خودم یه بهونه درست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I better cook up a good story or I'll be in a big trouble.
[ترجمه گوگل]بهتره یه داستان خوب درست کنم وگرنه به دردسر بزرگی برمیخورم
[ترجمه ترگمان]بهتره یه داستان خوب درست کنم وگرنه تو دردسر بزرگی می افتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They are trying to cook up an excuse to implement their proposal.
[ترجمه گوگل]آنها سعی می کنند بهانه ای برای اجرای پیشنهاد خود تهیه کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می کوشند تا بهانه ای برای اجرای پیشنهاد خود پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He used to cook up great cauldrons of pasta.
[ترجمه گوگل]دیگ های بزرگ پاستا درست می کرد
[ترجمه ترگمان]He بزرگ پاستا رو درست می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some investors will still want to cook up their own deal terms.
[ترجمه گوگل]برخی از سرمایه گذاران همچنان می خواهند شرایط معامله خود را تنظیم کنند
[ترجمه ترگمان]برخی سرمایه گذاران هنوز هم می خواهند شرایط معامله خود را آماده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• invent, make up, fabricate

پیشنهاد کاربران

This phrase is often used to describe the act of creating or making something, especially in a creative or imaginative sense. It can also refer to the act of coming up with a plan or idea.
ایجاد کردن یا ساختن چیزی به ویژه در معنای خلاقانه یا تخیلی.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین می تواند به عمل ارائه یک طرح یا ایده اشاره داشته باشد.
مثال؛
I’m going to cook up a delicious new recipe.
In a brainstorming session, someone might suggest, “Let’s cook up some innovative ideas for our next project. ”
A songwriter might say, “I’m going to cook up a catchy new melody for this song. ”

از خود درآوردن، سرِهم کردن،
تدارک دیدن
فکر کنم معادل �آش پختن برای کسی� در فارسی باشه!
I think she's cooking something up against you: فکر کنم داره یه نقشه هایی واست میکشه / داره یه آشی برات می پزه!
: when we cook something up we actually make up an idea or excuse to deal with a situation
چیزی رو از خود درآوردن ، از خود ساختن ، سر هم کردن یه داستان یا یه بهانه
. You'll have to cook an excuse up quickly
شما باید سریع یه بهونه بتراشید .
@لَنگویچ

بپرس