convulsively

جمله های نمونه

1. Her fingers tightened convulsively with every jolt she received.
[ترجمه گوگل]با هر تکانی که می خورد انگشتانش تشنجی سفت می شد
[ترجمه ترگمان]انگشتانش با هر تکان شدیدی که به دستش می رسید فشرده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her arms tightened convulsively round the child.
[ترجمه گوگل]بازوهای او به شکل تشنجی دور کودک سفت شد
[ترجمه ترگمان]دست هایش را با تشنج به دور بچه حلقه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She swallowed convulsively, determined not to cry.
[ترجمه گوگل]او با تشنج آب دهانش را قورت داد و مصمم بود گریه نکند
[ترجمه ترگمان]با تشنج آب دهانش را قورت داد و مصمم شد که گریه نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His torso jerked forward convulsively, and he vomited into the mud and the rain.
[ترجمه گوگل]بالاتنه اش به شکلی تشنجی به سمت جلو حرکت کرد و در گل و لای و باران استفراغ کرد
[ترجمه ترگمان]بدنش با تشنج به جلو حرکت کرد و او در گل و باران استفراغ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Chesarynth gripped it convulsively at the strange sight of people milling around.
[ترجمه گوگل]شزارنت با دیدن منظره عجیب مردمی که در اطراف می چرخیدند، آن را تشنج کرد
[ترجمه ترگمان]با تشنج آن را گرفت و دید که مردم به دور و برش پرسه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Lissa's nails bit convulsively into her palms.
[ترجمه گوگل]ناخن های لیسا به شکل تشنجی به کف دستش خورد
[ترجمه ترگمان]ناخن های لیسا با تشنج به کف دست هایش چنگ زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her hand tightened convulsively on the receiver, the earpiece jerked against her face.
[ترجمه گوگل]دستش به طرز تشنجی روی گیرنده محکم شد، گوشی روی صورتش تکان خورد
[ترجمه ترگمان]دستش را با تشنج روی گوشی حلقه کرد و گوشی را روی صورتش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Swallowing convulsively, she rubbed vigorously at her face and hair with a large bath towel until her skin burned.
[ترجمه گوگل]در حال قورت دادن به صورت تشنجی، با حوله بزرگ حمام به شدت به صورت و موهایش مالید تا پوستش بسوزد
[ترجمه ترگمان]حال تشنج به حال تشنج خورد و صورتش را با حوله بزرگی که تا پوستش سوخته بود به شدت مالش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Con's body jerked convulsively.
[ترجمه گوگل]بدن کان به طرز تشنجی تکان خورد
[ترجمه ترگمان]بدن Con با تشنج تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sadly he convulsively jerked with sufficient violence to release the handbrake - always put your car in gear on a slope.
[ترجمه گوگل]متأسفانه او با خشونت کافی تکان خورد تا ترمز دستی را آزاد کند - همیشه ماشین خود را در یک شیب دنده قرار دهید
[ترجمه ترگمان]متاسفانه او با فشار کافی از خشونت کافی برای آزاد کردن the استفاده کرد - همیشه خودروی شما را با دنده بر روی یک سراشیبی قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She shook the sun dress convulsively, dislodging many of the tiny insects.
[ترجمه گوگل]او لباس آفتابی را به طرز تشنجی تکان داد و بسیاری از حشرات کوچک را بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]او پیراهن آفتاب را با تشنج تکان داد و بسیاری از حشرات کوچک را از جا بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Astrida moved convulsively under the mattress.
[ترجمه گوگل]آستریدا با تشنج زیر تشک حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]Astrida با تشنج زیر تشک حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His hands contract convulsively, they close, and grasp nothingness.
[ترجمه گوگل]دست‌هایش به‌طور تشنجی منقبض می‌شوند، بسته می‌شوند و هیچی را درک می‌کنند
[ترجمه ترگمان]دست هایش با تشنج منقبض می شوند، به هیچ وجه نزدیک نمی شوند و به پوچی چنگ می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her thin shoulders were shaking convulsively in hysteria.
[ترجمه گوگل]شانه های نازک او در حالت هیستری به طور تشنجی می لرزید
[ترجمه ترگمان]شانه های لاغرش متشنج و متشنج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• spasmodically, in a convulsive manner

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : convulse
✅️ اسم ( noun ) : convulsion
✅️ صفت ( adjective ) : convulsive
✅️ قید ( adverb ) : convulsively
بی اراده، بی اختیار

بپرس