convolution

/ˈkɑːnvəˌluːʃn̩//ˌkɒnvəˈluːʃn̩/

معنی: حلقه، پیچ، پیچیدگی
معانی دیگر: هم پیچش، همتابی، درهم پیچیدگی، چنبرش، پیچش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: convolutional (adj.), convolutionary (adj.)
(1) تعریف: a complexity of coils, twists, and folds.
مترادف: knot, labyrinth, maze
مشابه: complexity

(2) تعریف: a single turn or twist in such a form.
مترادف: coil, curl, kink, spiral, twist, winding
مشابه: roll, twirl, undulation, whore

(3) تعریف: complexity or intricacy, as of an argument or theory.
مترادف: complexity, intricacy, involution, knot, labyrinth, maze
مشابه: entanglement

(4) تعریف: one of the twisting folds or ridges of the brain's surface.
مشابه: crease, fold, undulation

جمله های نمونه

1. The story's fascinating convolutions were inspired by real events.
[ترجمه گوگل]پیچیدگی های جذاب داستان از وقایع واقعی الهام گرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]The شگفت انگیز داستان از رویداده ای واقعی الهام گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A new algorithm of deconvolution via window convolution operation is proposed, and the algorithm can solve the ill-posed problem occurring in deconvolution via circular convolution.
[ترجمه گوگل]یک الگوریتم جدید برای دکانولوشن از طریق عملیات پیچش پنجره پیشنهاد شده است، و این الگوریتم می‌تواند مشکل بدی را که در دکانولوشن از طریق کانولوشن دایره‌ای رخ می‌دهد، حل کند
[ترجمه ترگمان]یک الگوریتم جدید از deconvolution از طریق عملیات کانولوشن پنجره پیشنهاد شده است، و الگوریتم می تواند مساله ill رخ داده در deconvolution را از طریق کانولوشن حلقوی حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Though the conventional symmetric extension and circular convolution are applied, the experiments show that the border distortion still exists in the reconstructed signal.
[ترجمه گوگل]اگرچه گسترش متقارن معمولی و پیچش دایره‌ای اعمال می‌شوند، آزمایش‌ها نشان می‌دهند که اعوجاج مرزی هنوز در سیگنال بازسازی‌شده وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اگرچه امتداد متقارن معمولی و کانولوشن حلقوی اعمال می شوند، آزمایش ها نشان می دهند که اعوجاج مرزی هنوز در سیگنال بازسازی شده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, the use of convolution model is to deduce recursion formula of the reflection for the converted wave.
[ترجمه گوگل]با این حال، استفاده از مدل کانولوشن برای استنباط فرمول بازگشتی بازتاب برای موج تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، استفاده از مدل کانولوشن یک فرمول بازگشتی انعکاس برای موج انتقالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This article has discussed the convolution in the image smooth application.
[ترجمه گوگل]این مقاله پیچیدگی در برنامه صاف تصویر را مورد بحث قرار داده است
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد کانولوشن در برنامه نرم تصویر بحث کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For discrete convolution equation set, generally, people use Fourier transform method to solve. But in some positions, zero frequency will lose.
[ترجمه گوگل]برای مجموعه معادله کانولوشن گسسته، عموماً افراد از روش تبدیل فوریه برای حل استفاده می کنند اما در برخی موقعیت ها، فرکانس صفر از دست خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]برای توابع معادله کانولوشن گسسته، به طور کلی، افراد از روش تبدیل فوریه برای حل مساله استفاده می کنند اما در برخی موقعیت ها، فرکانس صفر از دست خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Convolution: a form or part that is folded or coiled.
[ترجمه گوگل]پیچیدگی: شکل یا قسمتی که تا شده یا کلاف شده باشد
[ترجمه ترگمان]Convolution: یک شکل و یا قسمتی که پیچیده یا پیچیده شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The least square problem of the convolution result and real seismic data can be considered as the solution of a huge rarefactional matrix equation, which can be solved by singular value decomposition.
[ترجمه گوگل]مسئله حداقل مربع نتیجه کانولوشن و داده‌های لرزه‌ای واقعی را می‌توان به عنوان حل معادله ماتریس نادر عظیمی در نظر گرفت که با تجزیه مقدار منفرد قابل حل است
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین مشکل مربع در نتیجه کانولوشن و داده های لرزه ای واقعی را می توان به عنوان راه حلی برای یک معادله ماتریس rarefactional بزرگ در نظر گرفت که می تواند با تجزیه ارزش واحد حل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Experimental purposes: Understand the convolution algorithm .
[ترجمه گوگل]اهداف آزمایشی: درک الگوریتم کانولوشن
[ترجمه ترگمان]اهداف تجربی: الگوریتم کانولوشن را درک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A new algorithm for computing correlation and convolution is introduced.
[ترجمه گوگل]یک الگوریتم جدید برای محاسبه همبستگی و کانولوشن معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]یک الگوریتم جدید برای ارتباط و کانولوشن معرفی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Signal and system is the basic theory of convolution theorem.
[ترجمه گوگل]سیگنال و سیستم نظریه پایه قضیه کانولوشن است
[ترجمه ترگمان]سیگنال و سیستم، نظریه پایه تیوری کانولوشن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is a lens and the convolution kernel, with an arbitrary size.
[ترجمه گوگل]یک لنز و هسته کانولوشن با اندازه دلخواه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک لنز و kernel کانولوشن با یک اندازه دل خواه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When encoding, the data of the convolution code can be achieved effectively using the shift of DSP and the capability of double-word processing.
[ترجمه گوگل]هنگام رمزگذاری، داده های کد کانولوشن را می توان به طور موثر با استفاده از تغییر DSP و قابلیت پردازش دو کلمه ای به دست آورد
[ترجمه ترگمان]هنگام کدگذاری، داده کد کانولوشن را می توان به طور موثر با استفاده از شیفت DSP و قابلیت پردازش دو واژه به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Discrete convolution is applied to verify the properties of convolution of two continuous waveforms.
[ترجمه گوگل]کانولوشن گسسته برای بررسی خواص پیچیدگی دو شکل موج پیوسته اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]کانولوشن گسسته برای تایید خصوصیات کانولوشن یک شکل موج پیوسته اعمال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It's a good film, but the plot has so many convolutions that you really have to concentrate.
[ترجمه گوگل]فیلم خوبی است، اما طرح داستان آنقدر پیچیدگی دارد که واقعاً باید تمرکز کنید
[ترجمه ترگمان]این یک فیلم خوب است، اما این داستان آنقدر convolutions است که شما واقعا باید بر روی آن تمرکز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حلقه (اسم)
loop, ring, segment, annulus, reel, chain, hoop, vortex, wicket, gird, girdle, hank, volute, wisp, curl, cincture, convolution, earring, gyre, eyelet, facia, fascia, ferrule, grummet, handfast, whorl

پیچ (اسم)
loop, turn, curve, ramp, vortex, knee, bolt, screw, twist, twine, buckle, convolution, furl, rick, wimple, crisping, embroglio, insinuation, involution, kink, meander, vis, whorl, winder

پیچیدگی (اسم)
crank, swathe, crankle, twist, labyrinth, warp, elaboration, clubfoot, complexity, complication, convolution, intricacy, complicacy, furl, contortion, crankiness, intorsion, plexus, knotting, refractile

تخصصی

[کامپیوتر] همتایی ؛ پیچش - نوعی محاسبه ی پردازش تصویر که توسط یک ماتریس شرح داده می شود، با این فرض که می خواهید جزئیات دقیقی را از یک تصویر بیرون بکشید. یک روش برای انجام این کار، افزودن تفاوت میان هر سلول تصویری و همسایگانش است. اگر سلولهای تصویری را به عنوان اعدادی در نظر بگیرید که روشنایی آنها را بیان می کنند، می توانید ماتریس همتابی زیر را به کار ببرید . معنای چنین ماتریسی این است که : در کل تصویر هر سلول ،در یک زمان کارکن. وقتی به یک سلول رسیدی آن را در 9 ضرب کن. هر یک از سلولهای اطراف آن را در 1- ضرب کن و آنها را با هم جمع ببند. سپس مقدار به دست آمده را جایگزین سلول اصلی کن . اگر تمام سلولهای روشنایی یکسانی داشته باشند، چیزی تغییر نمی کند، اما اگر یک سلول روشنتر یا تیره تر از همسایگان خود بود تفاوت حاصل با فاکتور 9 بزرگ نمایی می شود . همتابی های دیگری مانند هموار سازی، حذف کوچکتر یا بزرگتر از یک اندازه ی خاص را نیز می توان انجام داد.
[برق و الکترونیک] کانولوشن، حلقوی
[زمین شناسی] پیچ تاب، پیچان، هم پیچی (ساخت رسوبی): الف) فرآیند تولید طبقه بندی نیلوفری. حالت پیچیده بودن. ب) ساختمانی که بوسیله هم پیچی تولید می شوند. مانند چین کوچک مقیاس کوچک ولی به هم پیچیده. ج) طبقه بندی نیلوفری.
[نساجی] تاب دار بودن (لیف پنبه) پیچ خوذدگی
[ریاضیات] کنولوسیون
[آمار] پیچش

انگلیسی به انگلیسی

• coiled form, twisted form; whorl; ridge on the surface of the brain (anatomy)
a convolution is one of the curves in an object or a design that has many curves; a formal word.

پیشنهاد کاربران

در پزشکی: کانولوشن
مثلا cnn یا شبکه های عصبی کانولوشن دسته ای از شبکه های عصبی عمیق است که معمولاً برای تجزیه و تحلیل تصاویر بصریدر مغز استفاده می شو.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : convolute
✅️ اسم ( noun ) : convolution
✅️ صفت ( adjective ) : convolute / convoluted
✅️ قید ( adverb ) : _
[فنی و مهندسی] کانولوشن، همگشت
پیچش
[ریاضیات] درهم پیچی - درهم پیچیدن
پیچ و تاب

بپرس