convolute

/ˈkɑːnvəˌluːt//ˈkɑːnvəˌluːt/

معنی: حلقوی، بهم پیچیده، حلقه حلقه شده، پیچ و تاب خوردن
معانی دیگر: برهم پیچیده، پیچ خورده، پیچ دار، همتاب، چنبرگونه، پر شکنج، حلقه حلقه کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: convolutes, convoluting, convoluted
• : تعریف: to wind around; coil.
صفت ( adjective )
مشتقات: convolutely (adv.)
• : تعریف: coiled or rolled together so that one part is over another; twisted; convoluted.

جمله های نمونه

1. To convolute the polyamide film on the cylinder paper tube when pressing the polyamide file using contacting roll .
[ترجمه گوگل]برای پیچاندن فیلم پلی آمید روی لوله کاغذ سیلندر هنگام فشار دادن فایل پلی آمید با استفاده از رول تماسی
[ترجمه ترگمان]برای convolute فیلم پلی آمید بر روی لوله کاغذ سیلندر زمانی که فایل پلی آمید را با استفاده از contacting تماس فشار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The reasonable parameters of the convolute air cover and axial speed attenuation rule were found.
[ترجمه گوگل]پارامترهای معقول پوشش هوای پیچیده و قانون تضعیف سرعت محوری پیدا شد
[ترجمه ترگمان]پارامترهای منطقی پوشش هوایی convolute و قاعده میرایی سرعت محوری یافت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sanding Wheels Abrasive Wheels, Flap Wheels, Convolute Wheels, Polyurethane Wheels, Buffing Wheels, Polishing Wheels, Finishing Wheels.
[ترجمه گوگل]چرخ‌های سنباده‌ای چرخ‌های ساینده، چرخ‌های فلپ، چرخ‌های پیچ‌خورده، چرخ‌های پلی‌اورتان، چرخ‌های بافینگ، چرخ‌های پولیش، چرخ‌های تکمیلی
[ترجمه ترگمان]چرخ ها، چرخ ها، چرخ ها، چرخ ها، چرخ ها، چرخ ها، چرخ ها، چرخ ها و چرخ ها، چرخ ها را به پایان می رسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sedimentary structures of scoured bases, slumps, and convolute beddings can be observed in these deposits.
[ترجمه گوگل]ساختارهای رسوبی پایه های شسته شده، اسلامپ ها و بسترهای پیچ خورده را می توان در این نهشته ها مشاهده کرد
[ترجمه ترگمان]در این رسوبات، ساختارهای Sedimentary پایه، پایین می افتد و convolute beddings را می توان در این رسوبات مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Determination of the Content of Flavonoids in Marchantia convolute L.
[ترجمه گوگل]تعیین محتوای فلاونوئیدها در Marchantia convolute L
[ترجمه ترگمان]تعیین محتوای of در Marchantia convolute L
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A novel method based on convolute image representation and cross section imaging of proteomic mass spectrum is proposed to visually analyze the complicated proteomic profiling.
[ترجمه گوگل]یک روش جدید مبتنی بر نمایش تصویر پیچیده و تصویربرداری مقطعی از طیف جرمی پروتئومی برای تجزیه و تحلیل بصری پروفایل پروتئومی پیچیده پیشنهاد شده‌است
[ترجمه ترگمان]روش جدیدی براساس بازنمایی تصویر convolute و تصویربرداری مقطع عرضی از طیف جرمی proteomic ارائه شده است که به منظور تحلیل بصری پروفایل proteomic پیچیده ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Shanks: It's the use of mythology in a very liberal kind of way, to take unexplained mythology from our past and to convolute it and put our own take on what it is supposed to represent.
[ترجمه گوگل]شانکس: این استفاده از اسطوره‌شناسی به شیوه‌ای بسیار لیبرال است، برای گرفتن اسطوره‌های غیرقابل توضیح از گذشته‌مان و پیچاندن آن و ارائه برداشت خودمان از آنچه قرار است نشان‌دهنده آن باشد
[ترجمه ترگمان]Shanks: این استفاده از اساطیر به نوعی بسیار لیبرال است، تا اساطیر را غیرقابل توضیح از گذشته ما بگیرد و آن را عملی کند و آنچه را که قرار است نماینده آن باشد بر عهده گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We want to buy Sanding Wheels, Abrasive Wheels, Flap Wheels, Convolute Wheels, Polyurethane Wheels, Buffing Wheels, Polishing Wheels, Finishing Wheels.
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم چرخ های سنباده، چرخ های ساینده، چرخ های فلپ، چرخ های پیچ خورده، چرخ های پلی اورتان، چرخ های بافینگ، چرخ های پولیش، چرخ های پایانی بخریم
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم Sanding Wheels، Abrasive چرخ ها، Flap چرخ ها، Convolute چرخ ها، polyurethane چرخ ها، buffing چرخ ها، Polishing چرخ ها و Finishing چرخ ها را خریداری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The ovarian structure is complex in most of the adults. 23% of specimens have some convolute rings of uterus before the ventral sucker.
[ترجمه گوگل]ساختار تخمدان در بیشتر بزرگسالان پیچیده است 23 درصد از نمونه ها دارای حلقه های پیچیده رحم قبل از مکنده شکمی هستند
[ترجمه ترگمان]ساختار پلی کیستیک تخمدانی در اکثر بزرگسالان پیچیده است ۲۳ درصد نمونه ها دارای چند حلقه رحم قبل از the شکمی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the saddle point in the imaginary plane should convolute here.
[ترجمه گوگل]اما نقطه زین در صفحه خیالی باید در اینجا پیچیده شود
[ترجمه ترگمان]اما نوک زین با هواپیمای خیالی به اینجا پیچ وتاب می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These methods were used to determine flavonoids in Marchantia convolute with satisfactory results.
[ترجمه گوگل]این روش‌ها برای تعیین فلاونوئیدها در پیچیدگی مارچانتیا با نتایج رضایت‌بخشی مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]این روش ها برای تعیین flavonoids در Marchantia convolute با نتایج رضایت بخشی مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is a new type for large or mid-large cities, as it has a moderate flight height and a wonderful shape, though it also using a convolute set to lock up the motor.
[ترجمه گوگل]این یک نوع جدید برای شهرهای بزرگ یا متوسط ​​است، زیرا دارای ارتفاع پرواز متوسط ​​و شکل فوق‌العاده‌ای است، اگرچه از یک مجموعه پیچ‌دار برای قفل کردن موتور نیز استفاده می‌کند
[ترجمه ترگمان]این یک نوع جدید برای شهرهای بزرگ یا متوسط است چون ارتفاع پرواز متوسط و یک شکل عالی دارد، با این حال از مجموعه convolute برای قفل کردن موتور استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ti - O film was prepared by microwave - electron convolute resonance ( MW - ECR ) magnetron filter arc deposition process.
[ترجمه گوگل]فیلم Ti-O با فرآیند رسوب قوس فیلتر مگنترون رزونانس رزونانس پیچیدگی الکترون - مایکروویو (MW - ECR) تهیه شد
[ترجمه ترگمان]این فیلم توسط فیلتر رزونانس convolute مایکروویو (MW - electron)با استفاده از فرآیند رسوب قوس filter (MW - O)تهیه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This paper introduces a familiar kind of computer control system for convolute product line, and discusses its composition, main function and implementation method.
[ترجمه گوگل]این مقاله نوع آشنای سیستم کنترل کامپیوتری را برای خط تولید پیچیده معرفی می‌کند و ترکیب، عملکرد اصلی و روش اجرای آن را مورد بحث قرار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک نوع آشنا از سیستم کنترل کامپیوتری را برای خط تولید convolute معرفی می کند و ترکیب آن، تابع اصلی و روش اجرا را مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حلقوی (صفت)
vortical, vortiginous, annular, convoluted, sigmoid, annulate, convolute, guttural, terete, laryngeal

بهم پیچیده (صفت)
convoluted, convolute

حلقه حلقه شده (صفت)
convolute, wreathy

پیچ و تاب خوردن (فعل)
convolute, squirm, writhe

تخصصی

[زمین شناسی] هم پیچ، اعوجاج، پیچشی در هم پیچیده شدن یا در هم تابیده شدن یک بخش بر روی دیگری مثلاً به یک پوسته پیچیده فرامنییفرایی گویند که در آن بخش داخلی آخرین پیچش به مرکز مارپیچ گسترده می شود و پیچش های درونی را می پوشاند و یا به صدف پیچیده یک گاستروپود گویند که پیچش های داخلی یا اولی تماماً پنهان می باشند و یا توسط پیچش های بیرونی یا بعدی دربرگرفته شده اند. مقایسه شود با: اولوت، اینولوت، ادولوت.

انگلیسی به انگلیسی

• twist, coil, roll

پیشنهاد کاربران

پیچیده، در هم و بر هم، به هم ریخته، نامنظم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : convolute
✅️ اسم ( noun ) : convolution
✅️ صفت ( adjective ) : convolute / convoluted
✅️ قید ( adverb ) : _0
پیچوندنِ یه بحث یا داستان
منبع:oxford dic

بپرس