conviviality


خوش مشربی ,قابلیت میزش

جمله های نمونه

1. And I see companions and conviviality as much more on the sidelines of life than at the centre.
[ترجمه گوگل]و من همنشینی و خوشرویی را بیشتر در حاشیه زندگی می بینم تا در مرکز
[ترجمه ترگمان]و من دوستان و conviviality را در حاشیه زندگی می بینم تا در مرکز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The claim that he could deliver this unheard-of conviviality for under $ 000 was even more outrageous.
[ترجمه گوگل]این ادعا که او می‌تواند این محرمیت‌های ناشناخته را با کمتر از 000 دلار ارائه کند، حتی ظالمانه‌تر بود
[ترجمه ترگمان]ادعای او به این نتیجه رسیده بود که او می تواند این - را که بیش از ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ \/ ۰۰۰ دلار بود به او برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When it comes to food, wine and conviviality, the Spanish seem to have it nailed.
[ترجمه گوگل]وقتی صحبت از غذا، شراب و خوش‌گذرانی به میان می‌آید، به نظر می‌رسد اسپانیایی‌ها این موضوع را حل کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]وقتی به غذا، شراب و پاییز می رسد، به نظر می رسد که اسپانیایی آن را میخکوب کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The second section mainly elaborates why directs "moral conviviality" into moral education, as a value pursue that can be chosen in the course of morality curriculum development.
[ترجمه گوگل]بخش دوم عمدتاً توضیح می‌دهد که چرا «نشاط اخلاقی» را به آموزش اخلاقی هدایت می‌کند، به‌عنوان یک ارزش که می‌تواند در مسیر توسعه برنامه درسی اخلاق انتخاب شود
[ترجمه ترگمان]بخش دوم به طور عمده توضیح می دهد که چرا \"conviviality اخلاقی\" را به آموزش اخلاقی هدایت می کند، به عنوان یک دنبال ارزشی که می تواند در مسیر توسعه برنامه درسی اخلاقی انتخاب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It’s this conviviality that Chinar’s owners are trying to recapture — if in a more modern way.
[ترجمه گوگل]صاحبان چینار سعی در بازپس گیری آن دارند - البته اگر به روشی مدرن تر باشد
[ترجمه ترگمان]این this است که صاحبان چنار در تلاش برای دستگیری مجدد هستند - اگر به روش مدرن تری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "In Lebanon, Christians and Muslims made a conviviality, a 'National Pact, '" Rai said.
[ترجمه گوگل]راعی گفت: «در لبنان، مسیحیان و مسلمانان یک «میثاق ملی» بستند
[ترجمه ترگمان]رای گفت: \" در لبنان، مسیحیان و مسلمانان یک پیمان اتحاد ملی ایجاد کردند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Synonymous with freshness, hygiene and conviviality, the individual cream portions are also economical and practical.
[ترجمه گوگل]مترادف با تازگی، بهداشت و شادابی، بخش های جداگانه کرم نیز مقرون به صرفه و کاربردی هستند
[ترجمه ترگمان]بخش های کرم فردی با طراوت، بهداشت و conviviality، مقرون به صرفه و عملی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Someone from out-of-state had told her that day that "conviviality" is commonly heard where she lives.
[ترجمه گوگل]در آن روز شخصی از خارج از ایالت به او گفته بود که معمولاً در جایی که او زندگی می کند، "روشنی" شنیده می شود
[ترجمه ترگمان]یک نفر از خارج از ایالت به او گفته بود که \"conviviality\" عموما شنیده می شود که او کجا زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She confessed that the "Conviviality" segment on our itinerary was a mystery to counselors and participants alike.
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که بخش "Conviviality" در برنامه سفر ما برای مشاوران و شرکت کنندگان یک رمز و راز بود
[ترجمه ترگمان]او اعتراف کرد که بخش \"conviviality\" در برنامه سفر ما یک راز برای مشاوران و شرکت کنندگان یک سان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gatherings of friends bring joy with conviviality and celebration.
[ترجمه گوگل]گردهمایی دوستان با شادی و شادی باعث شادی می شود
[ترجمه ترگمان]هزاران دوست از شادی و شادی لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But "Conviviality, " she explained, is "just a scheduled social time" - an opportunity for people to meet and talk.
[ترجمه گوگل]اما او توضیح داد که "راحتی" "فقط یک زمان اجتماعی برنامه ریزی شده" است - فرصتی برای مردم برای ملاقات و گفتگو
[ترجمه ترگمان]او توضیح داد که \"conviviality\"، \"تنها یک زمان اجتماعی برنامه ریزی شده\" است - فرصتی برای مردم برای ملاقات و صحبت کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But when her family comes, bringing with it ready-made conviviality, she balks.
[ترجمه گوگل]اما وقتی خانواده‌اش می‌آیند و خوش‌حالی‌های آماده را با خود به همراه می‌آورند، او مخالفت می‌کند
[ترجمه ترگمان]اما وقتی که خانواده اش به میان می آیند و آن را آماده می کنند - در رستوران های درجه یک قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sumptuous food and patriotic music created an atmosphere of elegant conviviality.
[ترجمه گوگل]غذاهای مجلل و موسیقی میهن پرستانه فضایی از خوش نشینی را ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]غذاهای Sumptuous و موسیقی وطن پرست، فضایی از conviviality ظریف را ایجاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Since coffee first appeared in Arab society hundreds of years ago it's been associated with conviviality and culture.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که قهوه برای اولین بار در جامعه عرب صدها سال پیش ظاهر شد، با خوشرویی و فرهنگ همراه بود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که قهوه ابتدا صدها سال پیش در جامعه عرب ظاهر شد، با فرهنگ و فرهنگ مرتبط بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• friendliness; festivity

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Gaiety
🔘 Merriment
🔘 Merrymaking
🔘 Sociability
🔘 Conviviality
✅ Definition:
👉 The state of being cheerful, sociable, and full of enjoyment.
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: The quality of being friendly, sociable, and cheerful 🎉😊
🔍 مترادف: Friendliness
✅ مثال: The conviviality at the party made everyone feel welcome and at ease.
صمیمیت
( مخالقة ) مخالقة. [ م ُ ل َ ق َ ] ( ع مص ) با کسی خلق نیکو بورزیدن. ( تاج المصادر بیهقی ، ورق 199 ب ) . با کسی خلق نیکو برزیدن. ( زوزنی ) . معاشرت کردن با کسی به خوش خوئی. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) .
نوع دوستی
دوستانه. صمیمی
the conviviality of the evening
خوش خوئی

بپرس