convexity

/kənˈveksɪti//kənˈveksɪti/

معنی: تحدب، بر امدگی، حدبه، کوژی
معانی دیگر: کوژی، تحدب

جمله های نمونه

1. the degree of convexity
میزان کوژی

مترادف ها

تحدب (اسم)
bulge, convexity

بر امدگی (اسم)
eminence, nook, projection, excrescence, mound, bulge, protuberance, protuberancy, granulation, bump, overhang, knob, knop, nub, stigma, promontory, ledge, burr, tumor, convexity, ganglion, node, nodule, knurl, eminency, turgescence, excrescency, ridge, gibbosity, outgrowth, knur, verruca, whaleback

حدبه (اسم)
convexity

کوژی (اسم)
convexity

تخصصی

[زمین شناسی] برجستگی ،برآمدگی ،کوژی ،تحدب درجه بیرونی تغییر شیب (مانند بیرون یک کره یا دایره) مشتق دوم منحنی هیپسومتریک. این اصطلاح را میتوان به صورت تحدب عمودی یا افقی بیان کرد.
[ریاضیات] کوژی، تحدب، همگرایی
[آمار] کوژی

انگلیسی به انگلیسی

• state of being convex, curving outward; convex surface

پیشنهاد کاربران

محدب بودن
convexity ( جوشکاری و آزمایش های غیرمخرب )
واژه مصوب: کوژی
تعریف: برجستگی رویۀ جوش در جوش گوشه ای

بپرس