convertible

/kənˈvɜːrtəbl̩//kənˈvɜːtəbl̩/

معنی: تغییر پذیر، قابل تبدیل، قابل تسعیر
معانی دیگر: واگردان پذیر، (بانکداری) قابل تسعیر، گهولش پذیر، گردش پذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: capable of being changed in shape, function, or nature.

- A convertible sofa can become a bed.
[ترجمه Atena] یک مبل قابل تغییر میتواند تخت شود
|
[ترجمه گوگل] مبل مبل می تواند تبدیل به تخت شود
[ترجمه ترگمان] یک مبل قابل تبدیل می تواند به یک تخت خواب تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of a car or boat, having a top that can be folded down.
اسم ( noun )
مشتقات: convertibly (adv.), convertibility (n.), convertibleness (n.)
(1) تعریف: a car or boat having a fold-down top.

(2) تعریف: something capable of being converted.

جمله های نمونه

1. convertible currency
پول قابل تسعیر،پول قابل تبدیل

2. convertible debentures
اوراق قرضه ی قابل تبدیل

3. heat is convertible into electricity
حرارت را می توان تبدیل به الکتریسته کرد.

4. They don't have access to a convertible currency.
[ترجمه گوگل]آنها به ارز قابل تبدیل دسترسی ندارند
[ترجمه ترگمان]آن ها به ارز قابل تبدیل دسترسی ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That new white convertible is totally awesome.
[ترجمه شهاب آذر] ماشینهایی با سقف متحرک و پارچه ایی
|
[ترجمه گوگل]آن کانورتیبل جدید سفید کاملاً عالی است
[ترجمه ترگمان]این ماشین سفید جدید خیلی باحاله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That's his white Beamer convertible over there.
[ترجمه گوگل]اون کانورتیبل بیمر سفیدش اونجاست
[ترجمه ترگمان]اون ماشین beamer his اونجاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her own car is a convertible Golf.
[ترجمه گوگل]ماشین خودش یک گلف کانورتیبل است
[ترجمه ترگمان]اتومبیل خودش یک گلف قابل تبدیل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The convertible sofa means that the apartment can sleep four.
[ترجمه گوگل]مبل قابل تبدیل به این معنی است که آپارتمان می تواند چهار نفر بخوابد
[ترجمه ترگمان]مبل قابل تبدیل به این معنی است که این آپارتمان می تواند چهار ساعت بخوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Heat is convertible into electricity.
[ترجمه گوگل]گرما قابل تبدیل به برق است
[ترجمه ترگمان]گرما به الکتریسیته تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The one equation should in principle be convertible into the other, but this is not always possible.
[ترجمه گوگل]یک معادله در اصل باید به دیگری تبدیل شود، اما این همیشه ممکن نیست
[ترجمه ترگمان]یک معادله باید در اصل به طرف دیگر قابل تبدیل باشد، اما همیشه ممکن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Each partnership unit is convertible into Felcor common stock at $ 2 50 a share.
[ترجمه گوگل]هر واحد مشارکتی با قیمت هر سهم 250 دلار به سهام عادی فلکور قابل تبدیل است
[ترجمه ترگمان]هر واحد شراکتی قابل تبدیل به سهام مشترک ۲ - ۲ دلار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Units in a unit trust are less immediately convertible to money and their money value can not be guaranteed.
[ترجمه گوگل]واحدهای موجود در یک واحد تراست کمتر بلافاصله به پول تبدیل می شوند و ارزش پولی آنها را نمی توان تضمین کرد
[ترجمه ترگمان]واحدهای یک واحد اطمینان کم تر به پول قابل تبدیل هستند و ارزش پولشان را نمی توان تضمین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nintendo, a video-games maker, pulled its issue of convertible bonds.
[ترجمه گوگل]نینتندو، سازنده بازی های ویدیویی، انتشار اوراق قرضه قابل تبدیل خود را متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]نینتندو، یک تولیدکننده بازی های ویدیویی، موضوع خود را در مورد پیوندهای قابل تبدیل اتخاذ نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A one-bedroomed apartment for 3 with convertible sofa in the lounge.
[ترجمه گوگل]یک آپارتمان یک خوابه برای 3 نفر با مبل قابل تبدیل در سالن
[ترجمه ترگمان]یه آپارتمان ۳ نفره برای ۳ با یه مبل معمولی تو سالن استراحت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. One-bedroomed apartments for three with convertible sofa in the lounge plus an extra bed for a child under 11 available.
[ترجمه گوگل]آپارتمان های یک خوابه برای سه نفر با مبل قابل تبدیل در سالن به اضافه یک تخت اضافی برای یک کودک زیر 11 سال موجود است
[ترجمه ترگمان]یک آپارتمان برای سه نفر با مبل قابل تبدیل در سالن، به اضافه یک تخت اضافی برای یک کودک زیر ۱۱ سال در دسترس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تغییر پذیر (صفت)
supple, variable, changeable, skittish, mutant, mutable, convertible, plastic, vacillatory

قابل تبدیل (صفت)
convertible, transformative, commutable, transmutable, transmutative

قابل تسعیر (صفت)
convertible

تخصصی

[ریاضیات] قابل تبدیل، تحویل پذیر، تغییر پذیر

انگلیسی به انگلیسی

• automobile with a top that can be folded down
changeable, transformable, alterable, able to be converted
convertible money can be easily exchanged for other forms of money.
a convertible is a car with a soft roof that can be folded down or removed.

پیشنهاد کاربران

convertible 2 ( n ) ( kənˈvərt̮əbl ) =a car with a roof that can be folded down or taken off
convertible
convertible 1 ( adj ) ( kənˈvərt̮əbl ) =that can be changed to a different form or use, e. g. a convertible sofa ( one that can be used as a bed ) , convertibility ( n )
convertible
۱. قابل تبدیل ۲. اتومبیل کروکی
مثال:
Heat is convertible into electricity.
حرارت قابل تبدیل به الکترسیته است.
انواع خودرو که در فیلم ها ممکنه اسمشونو بشنوین:
Sports car
Muscle car
Convertible
Compact car
SUV
Sedan
Van
Hatchback
Coupe
Electric car
Hybrid car
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : convert
✅️ اسم ( noun ) : conversion / convertibility / convert / convertible / converter
✅️ صفت ( adjective ) : convertible
✅️ قید ( adverb ) : _
a car with a folding or detachable roof
خودرو با سقف جمع شونده یا کانورتیبل یا کابریو ( cabrio ) که معمولاً در ایران به آن خودروی کروکی گفته می شود. خودرویی است که در کنار اینکه متعلق به یکی از کلاس های استاندارد خودرو است، سقف آن نیز امکان جمع شدن یا گسترده بودن را دارد. خودروهای زیادی از کلاس های گوناگون خودرو می توان یافت که در این دسته قرار می گیرند.
...
[مشاهده متن کامل]

***********************************************************************************************************
https://en. wikipedia. org/wiki/Convertible

convertible
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Convertible
به ان کلاس از خودروهایی گفته میشود که سقف قابل برداشت و گذاشت مجدد بطور دستی یا اتوماتیک دارند
convertible ( قطعات و اجزای خودرو )
واژه مصوب: خودروِ روبازشو
تعریف: خودروی که سقف آن را می توان به صورت دستی یا خودکار باز و بسته کرد
کروکی
Kind of car that has soft roof can we folted back
a type of car that has a soft roof and you can fold back or remove it

خودروی کروکی
a car with a soft roof that can be folded back:
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس