converter

/kənˈvɜːrtər//kənˈvɜːtə/

معنی: مبدل، تبدیل کننده، الت تبدیل، مقلب، بر گرداننده
معانی دیگر: واگردانگر، (گداخت فلزات) کوره ی واگردان (که چدن خام را تبدیل به پولاد می کند)، (برق) دستگاه برگردان (که جریان متناوب را به جریان مستقیم تبدیل می کند - در مقابل: inverter که واروی این کار را می کند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: someone or something that converts.
مشابه: missionary

(2) تعریف: one that converts raw materials into finished products.

(3) تعریف: a furnace that uses the Bessemer process to convert pig iron into steel.

(4) تعریف: an electrical device that converts alternating current into direct current or vice versa.

(5) تعریف: an electronic device that changes or adds frequencies of a television or radio signal.

جمله های نمونه

1. A catalytic converter will cut out 90% of carbon monoxide emissions.
[ترجمه گوگل]یک مبدل کاتالیزوری 90 درصد از انتشار مونوکسید کربن را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]یک مبدل کاتالیزوری، ۹۰ درصد انتشار کربن مونوکسید را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All vehicles come with a catalytic converter as standard.
[ترجمه گوگل]تمامی خودروها به صورت استاندارد دارای مبدل کاتالیزوری هستند
[ترجمه ترگمان]همه وسایل نقلیه دارای یک مبدل کاتالیزوری به عنوان استاندارد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Every Saab now has a catalytic converter.
[ترجمه گوگل]اکنون هر ساب دارای یک مبدل کاتالیزوری است
[ترجمه ترگمان]اکنون هر ساب یک مبدل کاتالیزوری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Catalytic converter technology would be forced to advance at a much improved rate, showing that F1 does indeed improve motoring in general.
[ترجمه گوگل]فناوری مبدل کاتالیزوری مجبور خواهد شد با سرعت بسیار بهبود یافته ای پیشرفت کند و نشان دهد که F1 واقعاً موتور را به طور کلی بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی مبدل Catalytic مجبور به پیشرفت در نرخ بهبود یافته خواهد شد و نشان می دهد که F۱ به طور کلی موتور خودرو را بهبود می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It will also be possible to buy converter boxes, estimated to cost $ 200.
[ترجمه گوگل]همچنین امکان خرید جعبه های مبدل با قیمت 200 دلار وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همچنین خرید جعبه های مبدل امکان پذیر خواهد بود که به قیمت ۲۰۰ دلار تخمین زده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Tipo has a three-way catalytic converter and exhaust gas recirculation valve.
[ترجمه گوگل]تیپو دارای مبدل کاتالیزوری سه طرفه و دریچه گردش گاز خروجی است
[ترجمه ترگمان]The دارای یک مبدل کاتالیزوری سه طرفه و دریچه چرخش گاز اگزوز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The converter had worked so effectively that he suffered only mild carbon monoxide poisoning.
[ترجمه گوگل]مبدل به قدری مؤثر عمل کرده بود که او فقط دچار مسمومیت خفیف با مونوکسید کربن شد
[ترجمه ترگمان]این مبدل به گونه ای موثر عمل کرده بود که تنها از مسمومیت با مونوکسید کربن رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Well, unless there is some kind of converter that I can get.
[ترجمه گوگل]خوب، مگر اینکه نوعی مبدل وجود داشته باشد که بتوانم آن را تهیه کنم
[ترجمه ترگمان]خب، مگر اینکه یک جور مبلغ مذهبی باشد که من بتوانم به آن برسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All 605s are fitted with a three-way catalytic converter, anti-lock braking system and an ultrasonic alarm as standard.
[ترجمه گوگل]همه 605 ها به صورت استاندارد دارای مبدل کاتالیزوری سه طرفه، سیستم ترمز ضد قفل و هشدار اولتراسونیک هستند
[ترجمه ترگمان]تمام ۶۰۵ - ۶۰۵ با یک مبدل کاتالیزوری سه طرفه، سیستم ترمز ضد قفل و یک هشدار مافوق صوت به عنوان استاندارد نصب شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The remaining gases pass through a catalytic converter to further reduce pollution.
[ترجمه گوگل]گازهای باقی مانده از یک مبدل کاتالیزوری برای کاهش بیشتر آلودگی عبور می کنند
[ترجمه ترگمان]گازهای باقی مانده از طریق یک مبدل کاتالیزوری برای کاهش بیشتر آلودگی عبور می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our engineers have incorporated a 3-way catalytic converter into an advanced engine design that reduces toxic gases by up to 95%.
[ترجمه گوگل]مهندسان ما یک مبدل کاتالیزوری سه طرفه را در طراحی موتور پیشرفته گنجانده اند که گازهای سمی را تا 95% کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]مهندسان ما یک مبدل کاتالیزوری ۳ سویه را به طراحی موتور پیشرفته ترکیب کرده اند که گازهای سمی را تا ۹۵ % کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cable TV subscribers get a converter that unscrambles the pictures.
[ترجمه گوگل]مشترکین تلویزیون کابلی مبدلی دریافت می‌کنند که تصاویر را از هم جدا می‌کند
[ترجمه ترگمان]مشترکین تلویزیون کابلی یک مبدل را دریافت می کنند که تصاویر را کنترل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In this system, high precision thermocouple digital converter chip MAX6675 is adopted.
[ترجمه گوگل]در این سیستم، تراشه مبدل دیجیتال ترموکوپل با دقت بالا MAX6675 اتخاذ شده است
[ترجمه ترگمان]در این سیستم، MAX۶۶۷۵ مبدل دیجیتالی با دقت بالا مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Image Data Converter SR Version 2 now features new algorithms that significantly reduce image noise at high ISO settings when converting RAW data to JPEG files.
[ترجمه گوگل]Image Data Converter نسخه 2 SR اکنون دارای الگوریتم های جدیدی است که هنگام تبدیل داده های RAW به فایل های JPEG، نویز تصویر را در تنظیمات ISO بالا به میزان قابل توجهی کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]مبدل داده های تصویر شکل ۲ اکنون الگوریتم های جدیدی را نشان می دهد که به طور قابل توجهی نویز تصویر را در تنظیمات ایزوی بالا هنگامی که داده های RAW را به فایل های JPEG تبدیل می کنند، کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. And if your car is fitted with a catalytic converter, Shell Advanced will help enhance the catalyst's performance.
[ترجمه گوگل]و اگر ماشین شما مجهز به مبدل کاتالیزوری باشد، Shell Advanced به افزایش عملکرد کاتالیزور کمک خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]و اگر خودروی شما مجهز به یک مبدل کاتالیزوری است، شل پیشرفته به افزایش عملکرد کاتالیست کمک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبدل (اسم)
transformer, converter, transducer

تبدیل کننده (اسم)
transformer, converter

الت تبدیل (اسم)
converter

مقلب (اسم)
converter

بر گرداننده (اسم)
converter, inverter, translator

تخصصی

[سینما] واگردانگر - تبدیل کننده
[کامپیوتر] مبدل
[برق و الکترونیک] مبدل - مبدل 1. مداری برای تبدیل توان ( ای سی ) از بسامدی به بسامد دیگر 2. مداری برای تبدیل ( دی سی ) به ( ای سی ) 3. مداری برای تبدیل ( ای سی ) به ( دی سی ) 4. مداری برای تبدیل سیگنال قیاسی به رمز رقمی . 5 . مداری برای تبدیل رمز رقمی ( دودویی ) به مقدار قیاسی .
[نساجی] ماشین تبدیل - ماشین کوتاه کننده فیلامنت

انگلیسی به انگلیسی

• device for changing alternating currents to direct currents (electricity); one who causes others to change their beliefs (religious, political, etc.)

پیشنهاد کاربران

1. ( فیزیک. کامپیوتر ) مبدل. واگردانگر 2. کوره مبدل
مثال:
the fitting of catalytic converters
تاسیسات و نصب مبدلهای کاتالیزوری
مبدل
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : convert
✅️ اسم ( noun ) : conversion / convertibility / convert / convertible / converter
✅️ صفت ( adjective ) : convertible
✅️ قید ( adverb ) : _
ترادیسَنده ، تَرادیسگَر
وادِگَرَنده ، وادِگَرِشگَر
واراینده ، وارایِشگَر
تبدیل کننده

بپرس