conversationalist

/ˌkɑːnvərˈseɪʃənələst//ˌkɒnvəˈseɪʃnəlɪst/

خوش صحبت، دهان گرم، سخنور، سخن پرداز (conversationist هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who takes pleasure in and is skilled at making conversation.

جمله های نمونه

1. Steve's a talented conversationalist with a gift for listening.
[ترجمه گوگل]استیو یک مکالمه با استعداد با استعدادی برای گوش دادن است
[ترجمه ترگمان]استیو با استعداد و استعداد به حرف های او گوش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was an exuberant conversationalist, and I surrendered in silence to his narratives, feeling so awkward about presenting my own.
[ترجمه گوگل]او یک مکالمه پرشور بود، و من در سکوت تسلیم روایت های او شدم و از ارائه روایت های خودم خیلی ناراحت بودم
[ترجمه ترگمان]او اهل گفتگو بود و من در سکوت به narratives خود تسلیم شدم و احساس بدی در مورد ارائه دادن خودم به او دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is a formidable reader and a talented conversationalist with a gift for listening.
[ترجمه گوگل]او یک خواننده قدرتمند و یک مکالمه با استعداد با استعداد برای گوش دادن است
[ترجمه ترگمان]او یک خواننده مدهش و با استعدادی با استعداد برای گوش دادن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Frank was a stimulating conversationalist with up-to-date views on current topics.
[ترجمه گوگل]فرانک یک مکالمه انگیز با دیدگاه های به روز در مورد موضوعات جاری بود
[ترجمه ترگمان]فرانک یک conversationalist مهیج با دیدگاه های امروزی در مورد موضوعات فعلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's a needler, an observer, a conversationalist who will sit around all afternoon and talk about the game.
[ترجمه گوگل]او یک سوزن‌زن، یک ناظر، یک مکالمه‌گر است که تمام بعدازظهر می‌نشیند و در مورد بازی صحبت می‌کند
[ترجمه ترگمان]او یک needler، یک ناظر، یک conversationalist است که تمام بعد از ظهر خواهد نشست و در مورد بازی صحبت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As a raconteur and conversationalist, scattering indiscretions and gossip with gay abandon, he was the acme of unconventionality.
[ترجمه گوگل]او به‌عنوان یک پیشرو و اهل گفت‌وگو، که بی‌احتیاطی‌ها و شایعات را با رها کردن همجنس‌گرایان پراکنده می‌کرد، نقطه‌نظر غیر متعارف بود
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک raconteur و اهل گفتگو، indiscretions و شایعه پراکنی در abandon و gossip در اوج of بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Joan is a brilliant conversationalist.
[ترجمه گوگل]جوآن یک مکالمه گوی درخشان است
[ترجمه ترگمان]جون یه conversationalist فوق العاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Reynolds was a notable conversationalist.
[ترجمه گوگل]رینولدز یک گفتگوگر برجسته بود
[ترجمه ترگمان]رنلدز عبارت بود از conversationalist سرشناس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So if you aspire to be a good conversationalist, be an attentive listener.
[ترجمه گوگل]بنابراین اگر می‌خواهید یک مکالمه‌گر خوب باشید، شنونده‌ای باشید
[ترجمه ترگمان]بنابراین اگر می خواهید یک شنونده خوب باشید، یک شنونده ماهر باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He stared at his conversationalist as one might stare at some strange repulsive animal.
[ترجمه گوگل]او در حالی که ممکن است به یک حیوان عجیب و غریب منفور خیره شود، به گفتگوگر خود خیره شد
[ترجمه ترگمان]با نگاه کردن به conversationalist که ممکن بود به حیوان نفرت انگیز عجیب خیره شود، خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She is a great conversationalist.
[ترجمه گوگل]او یک گفتگوگر عالی است
[ترجمه ترگمان] اون اهل conversationalist
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Polly described herself as a feminist, a socialist and an anarchist, which of course made her an extremely dull conversationalist.
[ترجمه گوگل]پولی خود را یک فمینیست، یک سوسیالیست و یک آنارشیست توصیف کرد، که البته او را به یک مکالمه گر بسیار کسل کننده تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]پولی خودش را به عنوان یک فمینیست، یک سوسیالیست و یک هرج و مرج توصیف کرد که البته او را به صورت یک conversationalist بسیار کسل کننده تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is even - tempered, easy - going and an excellent conversationalist.
[ترجمه گوگل]او حتی - خوش اخلاق، راحت - و یک مکالمه عالی است
[ترجمه ترگمان]او حتی تندخو، آسان - و یک conversationalist عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sit back with a smile as you watch ashand - waving conversationalist provoke mirror reactions in another.
[ترجمه گوگل]در حالی که اشند را تماشا می کنید با لبخند بنشینید - تکان دادن مکالمه باعث واکنش های آینه ای در دیگری می شود
[ترجمه ترگمان]همان طور که نگاه ashand را تماشا می کنید، لبخند زنان در حالی که واکنش های provoke را به یکدیگر نگاه می کنید، لبخند بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person who converses in an interesting manner, person who likes to talk
a good conversationalist is someone who is able to talk well about interesting things when they have conversations.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : converse
✅️ اسم ( noun ) : conversation / conversationalist
✅️ صفت ( adjective ) : conversational
✅️ قید ( adverb ) : conversationally
سخنور
conversationalist ( روابط عمومی و تبلیغات بازرگانی )
واژه مصوب: سخن پرداز
تعریف: فردی که به اشاعۀ اطلاعات مربوط به نمانام یا محصول یا شرکت، ازطریق بحث کردن دربارۀ موضوعی که مستقیم یا غیرمستقیم به موضوعات یادشده ربط دارد، می پردازد
خوش صحبت

بپرس