2. The students paired off to practise their conversational skills.
[ترجمه گوگل]دانشآموزان برای تمرین مهارتهای مکالمهای خود با یکدیگر به رقابت پرداختند [ترجمه ترگمان]دانش آموزان با هم جفت شدند تا مهارت های محاوره ای خود را تمرین کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Her tone was mild, almost conversational.
[ترجمه amir.m] او با صدای ملایم درحال مکالمه کردن بود
|
[ترجمه amir.m] مکالمه های او تقریبا با صدای ملایم و آرام بود.
|
[ترجمه گوگل]لحنش ملایم و تقریباً محاوره ای بود [ترجمه ترگمان]لحن صدایش ملایم و تقریبا مکالمه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. His father wanted him to learn conversational German.
[ترجمه amir.m] پدرش از او خواست که مکالمه های آلمانی بیاموزد
|
[ترجمه گوگل]پدرش از او می خواست که زبان آلمانی مکالمه را یاد بگیرد [ترجمه ترگمان]پدرش او را می خواست که از زبان آلمانی یاد بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I learnt conversational Spanish at evening classes.
[ترجمه گوگل]من مکالمه اسپانیایی را در کلاس های عصرانه یاد گرفتم [ترجمه ترگمان]در کلاس های شبانه اسپانیایی یاد گرفتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She values herself on her conversational powers.
[ترجمه گوگل]او برای خود به خاطر قدرت مکالمه اش ارزش قائل است [ترجمه ترگمان]اون خودش رو روی قدرت گفتگوی اون اهمیت میده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Bernard made no response to Tom's conversational gambits.
[ترجمه گوگل]برنارد هیچ پاسخی به قمارهای مکالمه تام نداد [ترجمه ترگمان]برنارد به برنارد جواب نمی داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Men have a more direct conversational style.
[ترجمه گوگل]مردان سبک مکالمه مستقیم تری دارند [ترجمه ترگمان]مردان سبک محاوره ای بیشتری دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. In conversational English " is not " often contracts to " isn't ".
[ترجمه amir.m] معمولا در مکالمه های انگلیسی ( ( خیر نیست ) ) مخفف میشود به ( ( نیست ) )
|
[ترجمه گوگل]در زبان انگلیسی محاوره ای "اغلب قرارداد به" نیست" نیست [ترجمه ترگمان]در زبان محاوره ای \"اغلب قرارداد نیست که\" نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I know everyday conversational Japanese.
[ترجمه زهرا] من مکالمات روزمره ی زبان ژاپنی را بلدم.
|
[ترجمه amir.m] من مکالمه روزمره ی ژاپنی هارا می دانم
|
[ترجمه گوگل]من مکالمه روزمره ژاپنی را بلدم [ترجمه ترگمان]من هر روز صحبت از زبان ژاپنی را می دانم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The article is written in a conversational style.
[ترجمه amir.m] مقاله در سبک محاوره ای نوشته شده است
|
[ترجمه گوگل]مقاله به سبک محاوره ای نوشته شده است [ترجمه ترگمان]این مقاله به سبک مکالمه نوشته شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The article was written in straightforward, almost conversational language.
[ترجمه گوگل]مقاله به زبانی ساده و تقریباً محاوره ای نوشته شده است [ترجمه ترگمان]این مقاله به زبان ساده و تقریبا محاوره ای نوشته شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He seems to lack basic conversational skills.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او فاقد مهارت های اساسی مکالمه است [ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او فاقد مهارت های کلامی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She could do nothing but batten down the conversational hatches and wait until the storm blew itself out.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست کاری انجام دهد جز اینکه دریچه های مکالمه را پایین بکشد و منتظر بماند تا طوفان خودش را منفجر کند [ترجمه ترگمان]او هیچ کاری نمی توانست بکند جز کندن دریچه مکالمه و صبر کردن تا زمانی که توفان شروع به وزیدن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Its tragic revelations are presented in a quiet, conversational style which hides deep emotions.
[ترجمه گوگل]افشاگری های غم انگیز آن به سبکی آرام و محاوره ای ارائه می شود که احساسات عمیق را پنهان می کند [ترجمه ترگمان]این الهام غم انگیز آن به سبک محاوره ای و محاوره ای ارائه می شود که احساسات عمیق را پنهان می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
محاوره ای (صفت)
colloquial, conversational, dialogic
مکالمه ای (صفت)
conversational, dialogic
تخصصی
[کامپیوتر] محاوره ای [برق و الکترونیک] محاوره ای
انگلیسی به انگلیسی
• of or pertaining to a conversation conversational describes something that relates to conversation.
پیشنهاد کاربران
conversation: مکالمه conversational: محاوره ای converse: گفتگو کردن