conversant

/kənˈvɜːrsənt//kənˈvɜːsnt/

معنی: اگاه، بصیر، وارد، متبحر، وارد بجریانات روز
معانی دیگر: (با: with یا in) آشنا (به کار یا چیزی)، باwith وارد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: conversantly (adv.), conversance (n.)
• : تعریف: familiar; acquainted; practiced (usu. fol. by "with" or "in").
مترادف: acquainted, familiar, knowledgeable, practiced, proficient, versed
متضاد: ignorant
مشابه: au courant, informed, privy, skilled, well-informed

- He could not comment because he was not conversant with the situation.
[ترجمه گوگل] او نمی‌توانست اظهار نظر کند، زیرا از وضعیت آگاه نبود
[ترجمه ترگمان] او نمی توانست اظهار نظر کند، زیرا در مورد این وضعیت آگاهی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I had no idea you were so conversant in French grammar.
[ترجمه گوگل] من نمی دانستم که شما در گرامر فرانسه اینقدر مسلط هستید
[ترجمه ترگمان] نمی دانستم که شما از دستور زبان فرانسه خیلی آشنایی دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he is conversant in eight languages
او هشت زبان بلد است.

2. he is thoroughly conversant with the new regulations
او با مقررات جدید آشنایی کامل دارد.

3. Staff members are conversant with the issues.
[ترجمه گوگل]کارکنان با مسائل آشنا هستند
[ترجمه ترگمان]اعضای پرسنل با این مسائل آگاهی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You need to become fully conversant with the company's procedures.
[ترجمه گوگل]شما باید با رویه های شرکت کاملاً آشنا شوید
[ترجمه ترگمان]شما باید کاملا با روش های شرکت آشنا شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Those in business are not, on the whole, conversant with basic scientific principles.
[ترجمه گوگل]کسانی که در تجارت هستند، به طور کلی، با اصول اولیه علمی آشنا نیستند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که در کسب وکار کار می کنند، در کل، با اصول علمی پایه آشنا نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'm not conversant with the rules of chess.
[ترجمه گوگل]من با قوانین شطرنج آشنا نیستم
[ترجمه ترگمان]من با قوانین شطرنج آشنایی ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mr. Taylor is thoroughly conversant with modern music.
[ترجمه گوگل]آقای تیلور کاملاً با موسیقی مدرن آشناست
[ترجمه ترگمان]آقای تیلور با موسیقی جدید خیلی آشنایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They also need to be conversant with the main developments taking place in further and continuing education.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین باید با تحولات اصلی در حال وقوع در آموزش بیشتر و مستمر آشنا باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین باید با پیشرفت های عمده ای که در ادامه تحصیل و ادامه تحصیل رخ می دهند، آگاه باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At a rational level, and fully conversant with contraceptive methods, they know their fear is unwarranted.
[ترجمه گوگل]در سطح منطقی و با روش‌های پیشگیری از بارداری کاملاً آشنا هستند، می‌دانند که ترسشان بی‌جا است
[ترجمه ترگمان]در یک سطح منطقی و کاملا با روش های جلوگیری از بارداری، آن ها می دانند که ترس آن ها بی مورد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Are you fully conversant with the facts of the case?
[ترجمه گوگل]آیا با واقعیت های پرونده کاملاً آشنا هستید؟
[ترجمه ترگمان]شما کام لا از واقعیات این پرونده آگاهی دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Candidates should be conversant with international economic and financial issues and have practical experience using personal computers.
[ترجمه گوگل]داوطلبان باید با مسائل اقتصادی و مالی بین المللی آشنا باشند و تجربه عملی در استفاده از رایانه شخصی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]نامزدها باید با مسائل اقتصادی و اقتصادی بین المللی آشنایی داشته باشند و با استفاده از کامپیوترهای شخصی تجربه عملی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Most of us are conversant with modems, microchips, and software packages.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ما با مودم ها، ریزتراشه ها و بسته های نرم افزاری آشنا هستیم
[ترجمه ترگمان]اغلب ما با مودم ها، microchips و بسته های نرم افزاری آشنا هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I am conversant with Gibbon, Toynbee, your better class of historians.
[ترجمه گوگل]من با گیبون، توینبی، کلاس بهتر شما از تاریخ نگاران صحبت می کنم
[ترجمه ترگمان]من با گیبن، Toynbee، طبقه برتر شما از historians آشنا هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Eban is conversant in 10 languages.
[ترجمه گوگل]ایبان به 10 زبان مسلط است
[ترجمه ترگمان]Eban در ۱۰ زبان یک متخصص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Somehow a leader conversant with his own failings wouldn't be as affected by the moral self-approval that afflicts most political movements.
[ترجمه گوگل]به نحوی یک رهبر که با ناکامی های خود آشناست، تحت تأثیر خودپسندی اخلاقی که اکثر جنبش های سیاسی را تحت تأثیر قرار می دهد، قرار نمی گیرد
[ترجمه ترگمان]به هر طریقی یک رهبر با شکست های خود آگاهی دارد که تحت تاثیر the اخلاقی قرار نمی گیرد که بیشتر جنبش های سیاسی را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اگاه (صفت)
conscious, ware, aware, hep, cognizant, conversant, wide-awake

بصیر (صفت)
sage, great, clear-sighted, knowledgeable, conversant, clear-eyed, intuitive, discriminating

وارد (صفت)
relevant, conscious, hep, conversant

متبحر (صفت)
conversant, erudite

وارد بجریانات روز (صفت)
conversant

انگلیسی به انگلیسی

• well-versed, proficient, skilled
if you are conversant with something, you are familiar with it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Familiar with or knowledgeable about something 📚
🔍 مترادف: Familiar
✅ مثال: She was conversant with the latest research in her field of study.
اطلاع داشتن از. .
آگاه بودن از. . .
واقف بودن به. . . .
مطلع بودن. . . .
آشنایی داشتن با. . .
دانستن. . .

بپرس