1. conventionality is not always the same as morality
پیروی از عرف همیشه با پیروی از اخلاقیات یکی نیست.
2. They have a great contempt for conventionality.
[ترجمه گوگل]آنها نسبت به متعارف بودن تحقیر زیادی دارند
[ترجمه ترگمان]تحقیر و رسوم خاصی برای رعایت رسوم و رسوم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Conventionality in a system of communication offers stability, and thereby makes communication feasible from one occasion to the next.
[ترجمه گوگل]متعارف بودن در یک سیستم ارتباطی ثبات را ارائه می دهد و در نتیجه ارتباط را از موقعیتی به موقعیت دیگر امکان پذیر می کند
[ترجمه ترگمان]conventionality در یک سیستم ارتباطی پایداری ارایه می دهد و در نتیجه باعث می شود ارتباطات از یک موقعیت به روز بعد امکان پذیر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Further evidence that children are attentive to Conventionality comes from the repairs they make to their own lexical choices.
[ترجمه گوگل]شواهد بیشتر مبنی بر توجه کودکان به قراردادی بودن از اصلاحاتی است که در انتخاب های واژگانی خود انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]شواهد بیشتر مبنی بر اینکه کودکان به conventionality توجه می کنند ناشی از تعمیرات هستند که آن ها به انتخاب های لغوی خود می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The other side of coin of arbitrariness, namely conventionality.
[ترجمه گوگل]روی دیگر سکه خودسری یعنی قراردادی بودن
[ترجمه ترگمان]جنبه دیگر سکه استبدادی، به نام آیین و رسوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Making Connections with Metaphors : Does Conventionality Matter?
7. Conventionality is not morality. Self - righteousness is not religion.
[ترجمه گوگل]قراردادی بودن اخلاق نیست خودپرستی دین نیست
[ترجمه ترگمان]conventionality اخلاق نیست خود -، دین نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The formality of staff-student relations was reflected in the conventionality of the teaching methods used.
[ترجمه گوگل]رسمی بودن روابط کارکنان و دانش آموز در متعارف بودن روش های تدریس مورد استفاده منعکس شد
[ترجمه ترگمان]تشریفات مربوط به روابط کارکنان و دانشجویان در رعایت آداب و رسوم روش های تدریس مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Nowadays novelists aim at novelty either in subject or in style, instead of following the beaten path of conventionality.
[ترجمه گوگل]امروزه رمان نویسان به جای پیروی از مسیر متعارف مرسوم، به تازگی یا در موضوع یا در سبک هدف خود را دنبال می کنند
[ترجمه ترگمان]این روزها رمان نویسان به جای پیروی از مسیر مورد استفاده در تشریفات و رسوم قراردادی، به دنبال چیزهای جدید یا سبک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. For the school management change, its rationality, validity and conventionality must be sought for.
[ترجمه گوگل]برای تغییر مدیریت مدرسه باید به دنبال عقلانیت، اعتبار و قراردادی بودن آن بود
[ترجمه ترگمان]برای تغییر مدیریت مدرسه، عقلانیت، اعتبار و آداب و رسوم آن باید به دنبال آن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She did for a long while see Confucianism in terms of submissiveness, obedience, and conventionality.
[ترجمه گوگل]او برای مدت طولانی آیین کنفوسیوس را از نظر تسلیم بودن، اطاعت و قراردادی بودن می دید
[ترجمه ترگمان]او مدت زیادی بود که Confucianism را از لحاظ مطیع بودن، اطاعت، و رعایت رسوم گرایی می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The power of social deixis is based on different principles of conventionality in various cultures.
[ترجمه گوگل]قدرت دئیکسیس اجتماعی بر اصول مختلف قراردادی در فرهنگ های مختلف استوار است
[ترجمه ترگمان]قدرت of اجتماعی براساس اصول مختلفی از رسوم و رسوم گرایی در فرهنگ های مختلف استوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. But the generative ability of type coercion is too strong to explain things clearly, so conventionality should be put into consideration.
[ترجمه گوگل]اما توانایی زاینده نوع اجبار برای توضیح واضح چیزها بسیار قوی است، بنابراین قراردادی بودن باید در نظر گرفته شود
[ترجمه ترگمان]اما توانایی تولیدی برای نوع فشار بیش از حد قوی است که چیزها را به طور واضح توضیح دهد، بنابراین باید در رعایت رسوم و رسوم توجه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید