convene

/kənˈviːn//kənˈviːn/

معنی: جمع کردن، گرد امدن، منعقد کردن، دور هم جمع شدن، تشکیل جلسه دادن، هم ایش کردن
معانی دیگر: جلسه کردن، گرد آمدن (به ویژه با هدف مشترک)، گردآوردن، تشکیل دادن (جلسه و غیره)، فراخواندن، احضار کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: convenes, convening, convened
• : تعریف: to gather or assemble, esp. for a formal meeting.
مترادف: assemble, congregate, forgather, gather, meet
متضاد: adjourn
مشابه: congress, muster

- The members of the council will discuss the matter when they convene next week.
[ترجمه راحله] اعضای شورا درباره موضوع هفته آینده که گرد هم جمع میشوند بحث خواهند کرد.
|
[ترجمه گوگل] اعضای شورا در جلسه هفته آینده در مورد این موضوع صحبت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان] اعضای شورا درباره این موضوع بحث خواهند کرد که آن ها هفته آینده تشکیل جلسه خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: convenable (adj.), convener (n.)
(1) تعریف: to cause to gather or assemble, or to cause (a formal gathering) to be held; summon; convoke.
مترادف: assemble, congregate, convoke, gather, summon
متضاد: adjourn
مشابه: call for, marshal, muster, round up

- The union leaders convened the members to discuss a possible strike.
[ترجمه گوگل] رهبران اتحادیه اعضا را برای بحث در مورد اعتصاب احتمالی دعوت کردند
[ترجمه ترگمان] رهبران این اتحادیه اعضا را برای بحث در مورد یک اعتصاب احتمالی تشکیل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The principal convened a meeting of the faculty.
[ترجمه گوگل] مدیر جلسه دانشکده را تشکیل داد
[ترجمه ترگمان] مدیر جلسه هیات مدیره تشکیل جلسه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to oblige to appear, as in front of a court of law; subpoena.
مترادف: subpoena, summon
مشابه: call for, require

جمله های نمونه

1. the senate will convene tomorrow
مجلس سنا فردا جلسه خواهد داشت.

2. Does the UN convene every year?
[ترجمه گوگل]آیا سازمان ملل هر سال تشکیل جلسه می دهد؟
[ترجمه ترگمان]آیا سازمان ملل هر سال تشکیل جلسه می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The club will convene in October.
[ترجمه گوگل]این باشگاه در ماه اکتبر تشکیل جلسه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]این باشگاه در ماه اکتبر تشکیل جلسه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The committee will convene at 30 next Thursday.
[ترجمه گوگل]این کمیته در ساعت 30 پنجشنبه آینده تشکیل جلسه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]این کمیته در ۳۰ شنبه آینده تشکیل جلسه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The tribunal will convene tomorrow.
[ترجمه گوگل]دادگاه فردا تشکیل جلسه می دهد
[ترجمه ترگمان]دادگاه فردا تشکیل جلسه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tom Hayden, D-Santa Monica, will convene hearings on the issue April 2
[ترجمه گوگل]تام هیدن، D-Santa Monica، جلسات استماع در مورد این موضوع را در 2 آوریل تشکیل خواهد داد
[ترجمه ترگمان]تام هایدن، D - سانتا مونیکا، در روز ۲ آوریل جلسات رسیدگی به این موضوع را تشکیل خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His plan to convene a summer political convention drawing together individuals and groups who organized the Million Man March.
[ترجمه گوگل]برنامه او برای تشکیل یک کنوانسیون سیاسی تابستانی که افراد و گروه هایی را که راهپیمایی میلیونی را سازماندهی کرده بودند گرد هم می آورد
[ترجمه ترگمان]نقشه اش این بود که یک گردهمایی سیاسی تابستانی تشکیل دهد که افراد و گروه هایی را تشکیل دهد که یک میلیون مرد را در ماه مارس سازماندهی کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It requested the Secretary-General to convene a UN-sponsored international conference on this issue.
[ترجمه گوگل]این سازمان از دبیرکل درخواست کرد که یک کنفرانس بین المللی تحت حمایت سازمان ملل در مورد این موضوع تشکیل دهد
[ترجمه ترگمان]این کمیته از دبیرکل خواسته است تا یک کنفرانس بین المللی با حمایت سازمان ملل متحد در این زمینه تشکیل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Convene an instant training workshop aimed at brainstorming out ten profit-making opportunities.
[ترجمه گوگل]یک کارگاه آموزشی فوری با هدف ایجاد طوفان فکری از ده فرصت سودآوری تشکیل دهید
[ترجمه ترگمان]برگزاری یک کارگاه آموزشی فوری با هدف طوفان فکری ده فرصت کسب سود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If the Bundestag is unable to convene, legislative power goes to a joint committee of the Bundestag and Bundesrat.
[ترجمه گوگل]اگر بوندستاگ نتواند تشکیل جلسه دهد، قدرت قانونگذاری به کمیته مشترک بوندستاگ و بوندسرات می رسد
[ترجمه ترگمان]اگر بوندستاگ نتواند جلسه تشکیل دهد، قوه مقننه به کمیته مشترک of و Bundesrat می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Street Watch members still convene in their portacabin, before venturing out on foot and in their cars.
[ترجمه گوگل]اعضای «استریت واچ» قبل از خروج پیاده و با ماشین‌هایشان هنوز در اتاقک خود گرد هم می‌آیند
[ترجمه ترگمان]اعضای دیده بان خیابان هنوز هم قبل از اینکه پیاده شوند و سوار خودرو شوند، در portacabin گرد هم می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When the Democrats convene in Chicago later this month, they will try to equal or surpass the Republican hyperbole.
[ترجمه گوگل]هنگامی که دموکرات‌ها اواخر این ماه در شیکاگو گرد هم می‌آیند، سعی می‌کنند با هذل جمهوری‌خواهان برابری کنند یا از آنها پیشی بگیرند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که دموکرات ها در اواخر این ماه در شیکاگو تشکیل جلسه دادند، سعی خواهند کرد که از اغراق در جمهوری خواهان پیشی بگیرند یا از آن ها پیشی بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The seminar group will convene leading researchers in this field for six meetings over two years.
[ترجمه گوگل]این گروه سمینار پژوهشگران برجسته در این زمینه را برای شش جلسه در مدت دو سال گرد هم خواهد آورد
[ترجمه ترگمان]گروه سمینار، محققان پیشرو را در این زمینه برای شش جلسه در طول دو سال تشکیل خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The negotiators are scheduled to convene Sunday night and perhaps on Monday before adjourning.
[ترجمه گوگل]مذاکره کنندگان قرار است یکشنبه شب و شاید دوشنبه قبل از تعویق جلسه تشکیل دهند
[ترجمه ترگمان]قرار است که مذاکره کنندگان یک شب یکشنبه و شاید دوشنبه قبل از adjourning تشکیل جلسه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جمع کردن (فعل)
gross, total, add, collect, stack up, aggregate, eke, roll up, gather, tot, sum, call up, agglomerate, convene, flock, cluster, floc, furl, constrict, purse, immobilize

گرد امدن (فعل)
assemble, gather, agglomerate, constringe, convene, flock, forgather, ring, rally, gam, herd

منعقد کردن (فعل)
hold, convene, conclude

دور هم جمع شدن (فعل)
convene

تشکیل جلسه دادن (فعل)
convene

هم ایش کردن (فعل)
convene

تخصصی

[حقوق] تشکیل دادن جلسه، دعوت کردن، احضار کردن، طرح کردن دعوی

انگلیسی به انگلیسی

• assemble; gather
if you convene a meeting or a conference, you arrange for it to take place; a formal word.
if a group of people convene, they come together for a meeting; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : convene
✅️ اسم ( noun ) : convention / conventionality / conventioneer
✅️ صفت ( adjective ) : conventional
✅️ قید ( adverb ) : conventionally
دعوت به عمل آوردن

موافقت کردن، توافق کردن
تشکیل جلسه دادن
( جلسه/دادگاه/شنود . . . )
تشکیل شدن
برگزار شدن
gather
collect
احضار کردن، فرا خواندن ( برای یک جلسه رسمی مانند دادگاه )
شکل دادن، ایجاد کردن
تجمع

بپرس