conundrum

/kəˈnəndrəm//kəˈnʌndrəm/

معنی: معما، چیستان، مسئله بغرنج وپیچیده
معانی دیگر: معما (به ویژه معمایی که جواب آن حاوی بازی با لغات و جناس باشد مثلا این پرسش : ?what is the difference between a jeweler and a jailer پاسخ : (one sells watches and the other watches cells، لغز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a puzzle or problem with a difficult or impossible solution.
مترادف: Chinese puzzle, problem, puzzle, riddle
مشابه: acrostic, arcanum, enigma, knot, mystery, paradox, rebus, sphinx

- Who or what produced these mysterious crop circles is still a conundrum for scientists.
[ترجمه گوگل] چه کسی یا چه چیزی این دایره های گیاهی مرموز را تولید کرده است هنوز برای دانشمندان یک معماست
[ترجمه ترگمان] چه کسی یا چه چیزی این حلقه های دام اسرار آمیز را تولید می کند هنوز یک معما برای دانشمندان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- How to continue to provide necessary services to the people without raising taxes has always been a conundrum for the city government.
[ترجمه گوگل] چگونگی ادامه ارائه خدمات لازم به مردم بدون افزایش مالیات همواره معمای مدیریت شهری بوده است
[ترجمه ترگمان] چگونگی ادامه ارائه خدمات لازم برای مردم بدون بالا بردن مالیات ها همواره یک مشکل برای دولت شهر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a riddle whose answer contains or is a pun.
مترادف: pun, riddle

- Here's a conundrum: What is the difference between a jeweler and a jailer? The answer is that a jeweler sells watches while a jailor watches cells.
[ترجمه گوگل] در اینجا یک معما وجود دارد: تفاوت بین یک جواهرساز و یک زندانبان چیست؟ پاسخ این است که یک جواهر فروش ساعت می فروشد در حالی که یک زندانبان مراقب سلول ها است
[ترجمه ترگمان] در اینجا یک معما وجود دارد: تفاوت بین یک جواهر فروش و یک زندانبان چیست؟ پاسخ این است که یک جواهر فروش ساعت را می فروشد در حالی که یک jailor سلول را تماشا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. King remains a conundrum, a man of both major strengths and serious character flaws.
[ترجمه گوگل]کینگ همچنان یک معماست، مردی که هم نقاط قوت اصلی دارد و هم ایرادات جدی شخصیت
[ترجمه ترگمان]پادشاه همچنان یک معما، یک مرد از هر دو نقاط قوت اصلی و هم نقص های شخصیتی جدی باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The administration is facing a familiar conundrum.
[ترجمه گوگل]دولت با یک معمای آشنا مواجه است
[ترجمه ترگمان]مدیریت با یک معمای آشنا مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Time will doubtless provide the answer to that conundrum.
[ترجمه گوگل]زمان بدون شک پاسخ این معما را خواهد داد
[ترجمه ترگمان]بدون شک زمان پاسخ این معما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is not merely a curious conundrum.
[ترجمه گوگل]این فقط یک معمای عجیب نیست
[ترجمه ترگمان]این فقط یه معمای عجیب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The conundrum is whether Bob Kimmins is sufficiently match-fit to join Charles Cusani in the second row.
[ترجمه گوگل]معمای این است که آیا باب کیمینز به اندازه کافی برای پیوستن به چارلز کوسانی در ردیف دوم مناسب است یا خیر
[ترجمه ترگمان]معما این است که آیا باب Kimmins برای پیوستن به چارلز Cusani در ردیف دوم مناسب است یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The ideal solution to the conundrum is to teach no religion in schools.
[ترجمه گوگل]راه حل ایده آل برای معمای این است که هیچ دینی در مدارس تدریس نشود
[ترجمه ترگمان]راه حل ایده آل برای معمای مشکل آموزش هیچ دین در مدارس نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This creeping classical conundrum could have untold beneficial effects on the population as a whole.
[ترجمه گوگل]این معمای کلاسیک خزنده می تواند اثرات سودمند بی حد و حصری بر کل جمعیت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این مشکل کلاسیک خزنده می تواند اثرات سودمند بیشماری را بر روی مردم به عنوان یک کل داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Skymaster is stuck in a conundrum that affects a lot of electronic information services.
[ترجمه گوگل]Skymaster در معمایی گیر کرده است که بر بسیاری از خدمات اطلاعات الکترونیکی تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]Skymaster در یک معما گیر کرده است که بسیاری از سرویس های اطلاعاتی الکترونیکی را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many an old story was retold, and ancient conundrum repeated.
[ترجمه گوگل]بسیاری از داستان های قدیمی بازگو شد و معمای باستانی تکرار شد
[ترجمه ترگمان]داستان قدیمی دوباره بازگو شد و معمای باستانی تکرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This poses a conundrum for businesses leaders wanting to take advantage of, for example, the Research and Development tax credit.
[ترجمه گوگل]این معمایی را برای رهبران مشاغلی ایجاد می کند که می خواهند برای مثال از اعتبار مالیاتی تحقیق و توسعه استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]این یک مشکل برای رهبران تجاری است که می خواهند از مزایای استفاده کنند، به عنوان مثال، اعتبار مالیات و توسعه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But we do not need to solve this conundrum, for the picture painted is unreal.
[ترجمه گوگل]اما ما نیازی به حل این معما نداریم، زیرا تصویر ترسیم شده غیر واقعی است
[ترجمه ترگمان]اما ما نیازی به حل این مشکل نداریم، زیرا تصویر نقاشی شده غیرواقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A conundrum for minds of a more philosophical cast than mine.
[ترجمه گوگل]معمایی برای ذهن بازیگران فلسفی تر از من
[ترجمه ترگمان]یک معما برای ذهن های فیلسوف بیشتر از من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. International law To this conundrum there were to be at least three alternative answers.
[ترجمه گوگل]حقوق بین الملل برای این معما حداقل سه پاسخ جایگزین وجود داشت
[ترجمه ترگمان]قانون بین المللی برای این معما باید حداقل سه پاسخ جایگزین داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was the moral conundrum that defined our home.
[ترجمه گوگل]این معمای اخلاقی بود که خانه ما را مشخص کرد
[ترجمه ترگمان]معمای اخلاقی خانه ما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معما (اسم)
mystery, puzzle, riddle, conundrum, enigma, crux, logogram, logogriph

چیستان (اسم)
puzzle, riddle, conundrum, enigma, crux, problem

مسئله بغرنج و پیچیده (اسم)
conundrum

انگلیسی به انگلیسی

• puzzle, riddle, problem
a conundrum is a difficult or confusing problem; a formal word.

پیشنهاد کاربران

معما، معضل
معما
A problem that is difficult to deal with
موضوع غامض، پیچیده، بغرنج
Arranging childcare over the school holidays can be a real conundrum for working parents
The best shows pose moral conundrums that are hard to solve
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/conundrum
اسم قابل شمارش
1. a confusing and difficult problem or question
2. a question asked for amusement, typically one with a pun in its answer; a riddle
◀️ He is faced with the conundrum [=dilemma] of trying to find a job without experience.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ an ethical conundrum
◀️ one of the most difficult conundrums for the experts
◀️ Brad told Zach "yes i understand the conundrum of it" he really did
۱. مسئله بغرنج و پیچیده
۲. معما - چیستان

گره کور
مشکل پیچیده
معضل - دغدغه

بپرس