صفت ( adjective )
مشتقات: controversially (adv.)
مشتقات: controversially (adv.)
• (1) تعریف: of, relating to, or characterized by controversy.
• مترادف: arguable, at issue, factious
• مشابه: contradictory, dialectic, litigious, polemical
• مترادف: arguable, at issue, factious
• مشابه: contradictory, dialectic, litigious, polemical
- Immigration is a controversial issue in the areas close to the border.
[ترجمه گوگل] مهاجرت یک موضوع بحث برانگیز در مناطق نزدیک به مرز است
[ترجمه ترگمان] مهاجرت یک موضوع بحث برانگیز در مناطق نزدیک به مرز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مهاجرت یک موضوع بحث برانگیز در مناطق نزدیک به مرز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: subject to debate.
• مترادف: contentious, debatable, disputable, moot, questionable
• مترادف: contentious, debatable, disputable, moot, questionable
- The findings of this study are controversial and further research is being called for.
[ترجمه شان] چون یافته های این مطالعه مورد مناقشه ( بحث برانگیز ) است، لذا باید بررسی های بیشتری در باره اش به عمل آید.|
[ترجمه گوگل] یافته های این مطالعه بحث برانگیز است و تحقیقات بیشتری در این زمینه مورد نیاز است[ترجمه ترگمان] یافته های این مطالعه بحث برانگیز است و تحقیقات بیشتری مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- That the dinosaur bones are authentic has been well proven and is no longer controversial.
[ترجمه گوگل] این که استخوان های دایناسور اصیل هستند به خوبی ثابت شده است و دیگر بحث برانگیز نیست
[ترجمه ترگمان] این که استخوان های دایناسور واقعی هستند، به خوبی ثابت شده است و دیگر بحث برانگیز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این که استخوان های دایناسور واقعی هستند، به خوبی ثابت شده است و دیگر بحث برانگیز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: tending to dispute; argumentative.
• مترادف: argumentative, contentious, disputatious, litigious, quarrelsome
• مشابه: belligerent
• مترادف: argumentative, contentious, disputatious, litigious, quarrelsome
• مشابه: belligerent