controls

جمله های نمونه

1. he controls the army
او ارتش را در اختیار دارد.

2. this plastic handle controls the light
این دسته ی پلاستیکی نور را تنظیم می کند.

3. wage and price controls
کنترل (واپاد) دستمزد و قیمت

تخصصی

[نساجی] محل های مورد بازرسی در ماشین ها

انگلیسی به انگلیسی

• arrangement of devices for regulating and guiding a machine

پیشنهاد کاربران

فرمان
حالا چه ماشین، چه هواپیما
لطفا برای همه کلمات توضیح شان را بنویسید.
لطفاااااااااااا
controls ( علوم سلامت )
واژه مصوب: شاهدها
تعریف: ← گروه شاهد
فرمان
کنترل
فرمون

بپرس