controlling


مهار کننده، لگام گر، کنترل کننده

جمله های نمونه

1. controlling
مهار کننده،لگام گر،کنترل کننده

2. he bought a controlling interest in the company
او اکثریت سهام شرکت را خریداری کرد.

3. the task of controlling the tickets was given to him
کار وارسی بلیط ها به او واگذار شده بود.

4. they haven't made any head in controlling inflation
هنوز در مهار کردن تورم پیشرفتی نکرده اند.

5. There are lots of shining siliery thread on my back,controlling all my action.
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی نخ سیلیکی براق روی پشتم وجود دارد که تمام اعمال من را کنترل می کند
[ترجمه ترگمان]کلی نخ درخشان در پشتم هست که تمام حرکات مرا کنترل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We have made great progress in controlling inflation.
[ترجمه گوگل]ما در کنترل تورم پیشرفت زیادی داشته ایم
[ترجمه ترگمان]ما پیشرفت خوبی در کنترل تورم داشته ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I suddenly feel myself like a doll,acting all kinds of joys and sorrows. There are lots of shining siliery thread on my back,controlling all my action.
[ترجمه گوگل]من ناگهان احساس می کنم مثل یک عروسک هستم که انواع شادی ها و غم ها را انجام می دهد تعداد زیادی نخ سیلیکی براق روی پشتم وجود دارد که تمام اعمال من را کنترل می کند
[ترجمه ترگمان]ناگهان خودم را مثل یک عروسک احساس می کنم، انواع و اقسام شادی ها و دردها را بازی می کنم کلی نخ درخشان در پشتم هست که تمام حرکات مرا کنترل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The firm paid over $10 million for a controlling interest in five hotels.
[ترجمه گوگل]این شرکت بیش از 10 میلیون دلار برای کنترل سهام در پنج هتل پرداخت کرد
[ترجمه ترگمان]این شرکت بیش از ۱۰ میلیون دلار برای کنترل بهره در پنج هتل پرداخت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In 1986 GM acquired a controlling interest in the sports car maker Lotus.
[ترجمه ali] در سال 1986 شرکت gm توجه تاثیرگذاری را به شرکت لوتوس که سازنده ماشین های ورزشی بود معطوف کرد.
|
[ترجمه گوگل]در سال 1986 جنرال موتورز سهام کنترلی در شرکت سازنده خودروهای اسپرت لوتوس به دست آورد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸۶ شرکت جنرال موتورز توجه خود را به شرکت لوتوس انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He has controlling interests in several ventures.
[ترجمه گوگل]او منافع کنترلی در چندین سرمایه گذاری دارد
[ترجمه ترگمان]او در چندین سرمایه گذاری منافع را کنترل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was arrested on charges of controlling prostitutes.
[ترجمه گوگل]او به اتهام کنترل زنان تن فروش دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]او به اتهام کنترل روسپیان بازداشت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A thermostat performs the function of controlling temperature.
[ترجمه گوگل]یک ترموستات عملکرد کنترل دما را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]ترموستات، عملکرد کنترل دما را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Experimenters have succeeded in controlling the rate and regularity of the heartbeat.
[ترجمه گوگل]آزمایشگران در کنترل ضربان قلب و منظم بودن آن موفق شده اند
[ترجمه ترگمان]experimenters موفق شده اند نرخ و نظم قلب را کنترل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Government is chiefly concerned with controlling inflation.
[ترجمه گوگل]دولت عمدتاً به دنبال کنترل تورم است
[ترجمه ترگمان]دولت عمدتا نگران کنترل تورم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These birds provide a useful function in controlling insect pests.
[ترجمه گوگل]این پرندگان عملکرد مفیدی در کنترل آفات حشرات دارند
[ترجمه ترگمان]این پرندگان یک عملکرد مفید در کنترل آفات حشرات را فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] حاکم، ناظر، کنترل کننده

انگلیسی به انگلیسی

• ruling, supervising, regulating, managing, restraining

پیشنهاد کاربران

کنترل گر
این جور افراد بقیه را تحت سلطه خودشون قرار میدن
یجورایی رییس بازی در میارن به زبون خودمون
controlling ( عمومی )
واژه مصوب: واپایی
تعریف: فرایند رسیدگی و نظارت بر چیزی یا مهار و محدودسازی آن
Control = کنترل
Controller = کنترلنده
Controlled = کنترلیده
Controllable = کنترل پذیر
Controllablize = کنترلپذیریدن
Controllability = کنترل پذیری
سلطه جو ، غالب ، عشق نظارت
کنترلگر، ناظر، تنظیم کننده، تنظیم گر

بپرس