توجه داشته باشید که همیشه "کمک کردن" معادل طبیعی و مناسبی در زبان فارسی نیست و هرجا این فعل در معنایی جز "یاری رساندن" به کار برود، در زبان فارسی غیرطبیعی است. معادل های فارسی:
تأثیر داشتن/مؤثر بودن/مفید بودن/باعث شدن/تسهیل کردن/بهتر کردن/تقویت کردن/بهبود بخشیدن و. . . ( "کافئین تمرکز شما را بیشتر/تقویت می کند"؛ نه این که "کافئین به تمرکز شما کمک می کند. " یا "باد باعث می شد شعله ی گاز خاموش بشود"؛ نه این که "باد کمک می کرد به خاموش شدن شعله ی گاز" )
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از کتاب "ترجمه به زبان پدری"، نوشته ی نیما سرلک، نشر فرمهر، ۱۴۰۴
تأثیر داشتن/مؤثر بودن/مفید بودن/باعث شدن/تسهیل کردن/بهتر کردن/تقویت کردن/بهبود بخشیدن و. . . ( "کافئین تمرکز شما را بیشتر/تقویت می کند"؛ نه این که "کافئین به تمرکز شما کمک می کند. " یا "باد باعث می شد شعله ی گاز خاموش بشود"؛ نه این که "باد کمک می کرد به خاموش شدن شعله ی گاز" )
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از کتاب "ترجمه به زبان پدری"، نوشته ی نیما سرلک، نشر فرمهر، ۱۴۰۴
سهیم بودن، نقش داشتن
کمک کردن