1. There was a slight contretemps between Richard and some bloke at the bar.
[ترجمه گوگل]بین ریچارد و چند جوان در بار، تحقیر کمی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]یه حادثه کوچیکی بین \"ریچارد\" و یه یارو توی بار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He was briefly arrested in Rome after a contretemps with Italian police.
[ترجمه گوگل]او پس از تحقیر پلیس ایتالیا برای مدت کوتاهی در رم دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]پس از این که به پلیس ایتالیا دست یافت، مدت کوتاهی در رم دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. They have been ignoring me since our last contretemps.
[ترجمه گوگل]آنها از آخرین تحقیرهای ما من را نادیده می گیرند
[ترجمه ترگمان] از آخرین حادثه ناگوار که داشتیم منو نادیده گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Something was going to balance his previous contretemps.
[ترجمه گوگل]چیزی قرار بود تحقیرهای قبلی او را متعادل کند
[ترجمه ترگمان]حادثه ای در شرف وقوع بود که در آن فاجعه به بار آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. That contretemps is just one example of the conflicting signals on the UK economy.
[ترجمه گوگل]این تحقیر تنها نمونه ای از سیگنال های متناقض در اقتصاد بریتانیا است
[ترجمه ترگمان]این رویداد contretemps تنها یک نمونه از سیگنال های متناقض در اقتصاد بریتانیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He tried to smooth over his contretemps with the policeman.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تحقیر خود را با پلیس صاف کند
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد که این فاجعه را با پلیس حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. One Georgetown player shrugged off the contretemps. "Man, it's just a game, " he said.
[ترجمه گوگل]یکی از بازیکنان جورج تاون از تحقیر شانه خالی کرد او گفت: "مرد، این فقط یک بازی است "
[ترجمه ترگمان]یکی از بازیکنان جرج تاون این فاجعه را از بین برد و گفت: \" مرد، این فقط یک بازی است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I noticed on Tuesday morning when we had our contretemps in Dean's park.
[ترجمه گوگل]صبح سهشنبه متوجه شدم که در پارک دین به تحقیر میپرداختیم
[ترجمه ترگمان]صبح روز سه شنبه بود که این حالت را در پارک دین داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The principal cause of injuries for adults was work wounds (8 8%), and for minors it was contretemps(8 3%).
[ترجمه گوگل]علت اصلی صدمات برای بزرگسالان، زخمهای ناشی از کار (8 درصد) و برای خردسالان، تحقیر (8 درصد) بود
[ترجمه ترگمان]علت اصلی صدمات برای بزرگسالان مجروح کردن زخم ها (۸ %)، و برای افراد زیر سن قانونی بود (۸ % %)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The application results show that the system is simple and applied, and offers exact information that came from coal mine in time, decreases contretemps forwardly.
[ترجمه گوگل]نتایج برنامه نشان میدهد که این سیستم ساده و کاربردی است و اطلاعات دقیقی را که از معدن زغالسنگ بهموقع به دست میآید ارائه میدهد و باعث کاهش نارضایتیها میشود
[ترجمه ترگمان]نتایج برنامه نشان می دهد که این سیستم ساده و کاربردی است و اطلاعات دقیقی ارایه می دهد که در زمان استخراج زغال سنگ از معدن زغال سنگ گرفته شده است، و در این زمان، contretemps forwardly کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Her male cousins had hardly prepared her for a contretemps with a man she desired.
[ترجمه گوگل]پسر عموهایش به سختی او را برای تحقیر مردی که او می خواست آماده کرده بودند
[ترجمه ترگمان]خاله زاده ها هم به سختی او را به خاطر این حادثه ناگوار در کنار مردی که آرزو می کرد، آماده کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. "We are working on it" have declared Amauri's agents Mariano and Vittorio Grimaldi, "today's meeting has been delayed only because we had a contretemps and so did Juventus executives".
[ترجمه گوگل]ماریانو و ویتوریو گریمالدی، عوامل آمائوری اعلام کردند: "ما در حال کار بر روی آن هستیم "
[ترجمه ترگمان]\"ما بر روی آن کار می کنیم\" عوامل Amauri ماریانو و Vittorio Grimaldi را اعلام کرده اند، ملاقات امروز تنها به این دلیل به تاخیر افتاده است که ما یک فاجعه در پیش داشتیم و مدیران یوونتوس هم این کار را انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It was during this illness that the first real contretemps occurred.
[ترجمه گوگل]در طول این بیماری بود که اولین تحقیر واقعی رخ داد
[ترجمه ترگمان]در جریان این بیماری بود که نخستین contretemps رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The era that we are living in is one full of stress: economic crisis, contretemps, frustration in school work, disharmony about interpersonal relations etc.
[ترجمه گوگل]دورانی که ما در آن زندگی می کنیم دورانی پر از استرس است: بحران اقتصادی، تحقیر، ناامیدی در کار مدرسه، ناهماهنگی در مورد روابط بین فردی و غیره
[ترجمه ترگمان]دوره ای که ما در آن زندگی می کنیم، مملو از استرس است: بحران اقتصادی، contretemps، ناامیدی در کار مدرسه، عدم هماهنگی در روابط بین فردی و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید