contrapuntal

/ˌkɒntrəˈpʌntl̩//ˌkɒntrəˈpʌntl̩/

معنی: چندصدایی، چند صوتی، اهنگ یا ترانه چند صوتی
معانی دیگر: (موسیقی)، وابسته به همنوازی، وابسته به توام نوازی، کونتراپونتال

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: contrapuntally (adv.)
• : تعریف: of, relating to, or having two or more diverse but harmonious melodies that are played at the same time; of counterpoint.

جمله های نمونه

1. Separate exposure box design, contrapuntal accurate.
[ترجمه گوگل]طراحی جعبه نوردهی مجزا، دقیق ضد نقطه
[ترجمه ترگمان]طراحی جعبه قرار گرفتن جداگانه، contrapuntal دقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fugue is a type of contrapuntal compositions for particular number of parts or voices.
[ترجمه گوگل]فوگ نوعی از ترکیب بندی های مخالف برای تعداد خاصی از قطعات یا صداها است
[ترجمه ترگمان]Fugue نوعی از ترکیب contrapuntal برای تعدادی از اجزا یا صداهای خاص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They are playing a contrapuntal line.
[ترجمه گوگل]آنها یک خط مخالف را بازی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک خط کنترپوان را بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's a bassoon playing the contrapuntal line.
[ترجمه گوگل]این یک باسون است که خط کنتراپونتال را می نوازد
[ترجمه ترگمان]این یک bassoon است که دارد با خط contrapuntal بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Contrapuntal criticism as a critical perspective, is of equal importance to promoting a dialogue based on equality between different cultures and exploring criticism theory itself.
[ترجمه گوگل]نقد متضاد به عنوان یک دیدگاه انتقادی، برای ترویج گفت‌وگوی مبتنی بر برابری میان فرهنگ‌های مختلف و بررسی خود نظریه انتقاد از اهمیت یکسانی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]انتقاد از دیدگاه انتقادی به عنوان یک دیدگاه انتقادی، اهمیت برابر برای ترویج گفتمان براساس برابری بین فرهنگ های مختلف و بررسی خود نظریه نقد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was a virtual catalogue of every contrapuntal device possible and every acceptable means of creating webs of harmony with the chorale.
[ترجمه گوگل]او یک کاتالوگ مجازی از هر وسیله مخالف ممکن و هر وسیله قابل قبولی برای ایجاد تارهای هماهنگ با گروه سرود بود
[ترجمه ترگمان]یک فهرست مجازی از هر دستگاه کنترپوان امکان پذیر بود، و هر وسیله قابل قبولی برای ایجاد تاره ای هماهنگی با the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A work free from, usually contrapuntal and in several sections.
[ترجمه گوگل]اثری عاری از، معمولاً متناقض و در چندین بخش
[ترجمه ترگمان]یک کار آزاد، معمولا contrapuntal و در چندین بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is what the author has learned from the "contrapuntal reading" method advocated by Edward Said and the "symptomatic reading" instead of "sympathetic reading" preferred by Louis Althusser.
[ترجمه گوگل]این همان چیزی است که نویسنده از روش «خواندن متضاد» مورد حمایت ادوارد سعید و «خواندن علامتی» به جای «خواندن همدلانه» که لوئیس آلتوسر ترجیح داده است، آموخته است
[ترجمه ترگمان]این همان چیزی است که نویسنده از روش \"contrapuntal خواندن\" یاد گرفته است که توسط ادوارد سعید و \"خواندن نشانه\" به جای \"مطالعه دلسوزی\" که توسط لویی Althusser ترجیح داده شده بود، حمایت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is primarily a Delightful Precipice album, with much bravura contrapuntal writing and Django's vision more focused than ever.
[ترجمه گوگل]این در درجه اول یک آلبوم Delightful Precipice است، با نوشته‌های متضاد بسیار شجاعانه و دید جانگو متمرکزتر از همیشه
[ترجمه ترگمان]این در درجه اول یک آلبوم precipice جالب است، با much contrapuntal contrapuntal و دیدگاه Django بیش از پیش متمرکز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The texture is naturally of interest too, with the melody shifted from top to bottom, to middle, and frequent contrapuntal (two separate melody lines combined) bits added.
[ترجمه گوگل]بافت نیز به طور طبیعی مورد توجه است، با ملودی جابجا شده از بالا به پایین، به وسط، و بیت های مکرر contrapuntal (ترکیب دو خط ملودی جداگانه) اضافه شده است
[ترجمه ترگمان]بافت به طور طبیعی مورد علاقه است، با ملودی از بالا به پایین، تا وسط، و contrapuntal مکرر (دو خط ملودی جداگانه)اضافه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The work is concluded by an extended coda in which chromatic contrapuntal interplay among the voices are supported by a steady funeral-march drone.
[ترجمه گوگل]این کار با یک کد توسعه یافته به پایان می رسد که در آن فعل و انفعال متقابل رنگی میان صداها توسط یک پهپاد ثابت مراسم تشییع جنازه پشتیبانی می شود
[ترجمه ترگمان]کار با یک قطعه پس درآمد حاصل می شود که اثر متقابل contrapuntal رنگی بین صداها اثر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The first pedal entry is in fact in augmentation of the opening of the fugal subject, which itself is treated with the greatest contrapuntal ingenuity.
[ترجمه گوگل]اولین ورود پدال در واقع در افزایش باز شدن سوژه فوگال است که خود با بیشترین نبوغ ضدپوستی برخورد می شود
[ترجمه ترگمان]اولین ورود پدال گاز در واقع در افزایش باز کردن موضوع fugal است، که خودش با بزرگ ترین contrapuntal ingenuity مورد درمان قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Actually Bach's incredible output marks the summit of the polyphonic, or contrapuntal, style.
[ترجمه گوگل]در واقع خروجی باورنکردنی باخ نقطه اوج سبک چندصدایی یا ضدپونتال است
[ترجمه ترگمان]در واقع، خروجی باورنکردنی باخ، نقطه اوج موسیقی چند صدایی، یا کنترپوان را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چندصدایی (صفت)
contrapuntal

چند صوتی (صفت)
contrapuntal

اهنگ یا ترانه چند صوتی (صفت)
contrapuntal

تخصصی

[سینما] کاربرد تکمیلی

انگلیسی به انگلیسی

• (music) pertaining to counterpoint (combining of two different melodies)

پیشنهاد کاربران

contrapuntal ( موسیقی )
واژه مصوب: کنترپوانی
تعریف: منسوب به کنترپوان

بپرس