contractual

/kənˈtrækt͡ʃuːəl//kənˈtrækt͡ʃʊəl/

معنی: قرار دادی، پیمانی، مقاطعه ای، ماهده ای
معانی دیگر: وابسته به پیمان یا قرارداد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: contractually (adv.)
• : تعریف: of, relating to, or specified in a contract.

جمله های نمونه

1. contractual obligations
تعهدات قراردادی (طبق قرارداد)

2. The company has not fulfilled certain contractual obligations.
[ترجمه گوگل]این شرکت به تعهدات قراردادی خاصی عمل نکرده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت تعهدات قراردادی مشخصی را اجرا نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We have contractual obligations to control prices.
[ترجمه گوگل]ما تعهدات قراردادی برای کنترل قیمت ها داریم
[ترجمه ترگمان]ما تعهدات قراردادی برای کنترل قیمت ها داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Are you under a contractual obligation to any other company?
[ترجمه گوگل]آیا شما تحت تعهد قراردادی با شرکت دیگری هستید؟
[ترجمه ترگمان]تو به هیچ شرکت دیگه ای اجباری نداری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They reminded him of his contractual obligations.
[ترجمه گوگل]تعهدات قراردادی اش را به او یادآوری کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها او را به تعهدات قراردادی خود یادآور شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The builders failed to meet their contractual obligations.
[ترجمه گوگل]سازندگان به تعهدات قراردادی خود عمل نکردند
[ترجمه ترگمان]سازندگان نتوانسته اند تعهدات قراردادی خود را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You have a contractual obligation to finish the school building this week.
[ترجمه گوگل]شما یک تعهد قراردادی دارید که در این هفته ساختمان مدرسه را تمام کنید
[ترجمه ترگمان]شما یک تعهد قراردادی برای پایان دادن به ساختمان مدرسه در این هفته دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thus, employers are acting within their contractual rights if they require the employees to move.
[ترجمه گوگل]بنابراین، کارفرمایان در صورت نیاز به جابجایی کارمندان در چارچوب حقوق قراردادی خود عمل می کنند
[ترجمه ترگمان]بنابراین کارفرمایان در صورتی که به کارمندان نیاز دارند که حرکت کنند، در حقوق قراردادی خود عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The job description shall be consistent with the contractual duties laid down in this agreement.
[ترجمه گوگل]شرح شغل باید با وظایف قراردادی مندرج در این موافقتنامه مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]شرح شغل باید مطابق با وظایف قراردادی مندرج در این قرارداد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. First, the contractual relationship between the shipper-consignor and the carrier issuer of the bill controlled subsequently acquired rights.
[ترجمه گوگل]اول، رابطه قراردادی بین فرستنده-فرستنده و حمل کننده صادرکننده صورتحساب، حقوق کسب شده بعدی را کنترل می کرد
[ترجمه ترگمان]اول، رابطه قراردادی بین the - consignor و صادر کننده حامل این لایحه پس از آن حقوق کسب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. P1 is not under a contractual duty to tell P2 of any defects he is aware of, unless P2 specifically asks.
[ترجمه گوگل]P1 تحت وظیفه قراردادی نیست که P2 را از هر نقصی که از آن آگاه است بگوید، مگر اینکه P2 به طور خاص درخواست کند
[ترجمه ترگمان]P۱ تحت وظیفه قراردادی نیست تا با هر گونه نقص آگاهی داشته باشد مگر اینکه به طور خاص از آن سوال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Carney has a contractual commitment to write two new books in the next four years.
[ترجمه گوگل]کارنی یک تعهد قراردادی برای نوشتن دو کتاب جدید در چهار سال آینده دارد
[ترجمه ترگمان]کارنی یک تعهد قراردادی برای نوشتن دو کتاب جدید در چهار سال آینده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The haulier will seek to exclude his contractual liability for certain acts or omissions, just like any other shrewd businessman.
[ترجمه گوگل]حمل‌کننده مانند هر تاجر زیرک دیگری به دنبال آن است که مسئولیت قراردادی خود را در قبال اعمال یا ترک‌های خاص کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]The به دنبال حذف مسئولیت قراردادی او برای اعمال خاص و یا حذفیات هستند، درست مانند هر تاجر زیرک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Contractual obligations are distinguished from other legal obligations because of this fundamental notion of agreement.
[ترجمه گوگل]تعهدات قراردادی به دلیل این مفهوم اساسی از توافق از سایر تعهدات قانونی متمایز می شود
[ترجمه ترگمان]تعهدات قراردادی از الزامات قانونی دیگر به دلیل مفهوم اساسی توافق متمایز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is no need for any contractual agreement.
[ترجمه گوگل]نیازی به هیچ گونه قرارداد قراردادی نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ نیازی به توافق قراردادی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قرار دادی (صفت)
arbitrary, bespoke, conventional, contractual, formal, bespoken

پیمانی (صفت)
contractual

مقاطعه ای (صفت)
contractual

ماهده ای (صفت)
contractual

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a contract, of an agreement
a contractual relationship involves a legal agreement between people; a formal word.

پیشنهاد کاربران

در بحث مربوط به کار به قرار دادهای کاری موقتی میگویند
اصطلاحا پرسنل قرار دادی
این نیرو ها برای مدت زمان خاصی یا پروژه خاصی با شرکت قرار دارند. با فریلنسری فرق می کند هرچند نقاط مشترکی دارد.

بپرس