contractor

/ˈkɑːnˌtræktər//ˈkɒntræktə/

معنی: پیمان کار، مقاطعه کار
معانی دیگر: هریک از طرفین قرارداد، پیمانگر، پیمانکار (به ویژه در امور ساختمانی)، کنترات چی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who agrees by contract to do specified work or to supply goods at a certain price.

- They've hired a contractor to build an addition to their house.
[ترجمه مهدیس زورورز] آنها برای اینکه یک بخشی به خانه شان اضافهدکنند یک پیمانکار استخدام کرده اند.
|
[ترجمه گوگل] آنها یک پیمانکار را برای ساختن یک ساختمان اضافی به خانه خود استخدام کرده اند
[ترجمه ترگمان] آن ها یک پیمان کار برای ساخت یک جمع به خانه شان استخدام کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something, esp. a muscle, that shortens or contracts.

جمله های نمونه

1. the contractor submitted his estimate
کنتراتچی برآورد مخارج را فرستاد.

2. The style of house the contractor builds depends partly on the lay of the land.
[ترجمه گوگل]سبک خانه ای که پیمانکار می سازد تا حدی به چیدمان زمین بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]سبک خانه ای که پیمان کار ساخته، تا حدودی به زمین و زمین بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It criticises the main contractor for seriously erring in its original estimates.
[ترجمه گوگل]از پیمانکار اصلی به دلیل اشتباه جدی در برآوردهای اولیه خود انتقاد می کند
[ترجمه ترگمان]این قانون، پیمان کار اصلی را به طور جدی در برآورده ای اولیه خود مورد انتقاد قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Tokyo contractor was asked to kick $ 6000 back as commission.
[ترجمه گوگل]از پیمانکار توکیو خواسته شد که 6000 دلار به عنوان کمیسیون پس بگیرد
[ترجمه ترگمان]از پیمان کار توکیو درخواست شد تا ۶۰۰۰ دلار به عنوان کمیسیون در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A contractor was hired to drain the reservoir and to excavate soil from one area for replacement with clay.
[ترجمه گوگل]یک پیمانکار برای تخلیه مخزن و خاکبرداری از یک منطقه برای جایگزینی با خاک رس استخدام شد
[ترجمه ترگمان]یک پیمان کار برای تخلیه مخزن و حفاری خاک از یک منطقه برای جایگزینی خاک رس استخدام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We'll need to employ a building contractor to do the work.
[ترجمه گوگل]برای انجام کار باید یک پیمانکار ساختمانی استخدام کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید یک پیمان کار ساخت برای انجام کار استخدام کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Its main feature is that the chosen contractor offers a comprehensive package comprising the site and a completed building.
[ترجمه گوگل]ویژگی اصلی آن این است که پیمانکار انتخاب شده یک بسته جامع شامل سایت و یک ساختمان تکمیل شده ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]ویژگی اصلی آن این است که پیمان کار انتخاب شده یک بسته جامع متشکل از محل و یک ساختمان تکمیل شده را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Often we use a contractor to make use of the most-up-to-date machinery around.
[ترجمه گوگل]اغلب ما از یک پیمانکار برای استفاده از به روزترین ماشین آلات موجود استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]اغلب ما از یک پیمان کار برای استفاده از ماشین های پیشرفته ترین به روز استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Raytheon is a defense contractor and engineering concern.
[ترجمه گوگل]Raytheon یک پیمانکار دفاعی و شرکت مهندسی است
[ترجمه ترگمان]Raytheon یک پیمان کار دفاعی و یک نگرانی مهندسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Contractor recordable and lost time accident rates were also a fraction of the industry average.
[ترجمه گوگل]نرخ تصادفات قابل ثبت و زمان از دست رفته پیمانکار نیز کسری از میانگین صنعت بود
[ترجمه ترگمان]Contractor پیمان کار فرعی و نرخ تصادفات زمانی از دست رفته بخشی از میانگین صنعت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The space agency and its contractor switched supplies to comply with environmental regulations.
[ترجمه گوگل]آژانس فضایی و پیمانکار آن منابع را برای رعایت مقررات زیست محیطی تغییر دادند
[ترجمه ترگمان]آژانس فضایی و پیمان کار آن، تدارکات را برای مطابقت با مقررات زیست محیطی تغییر دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That of the contractor is to ensure a profit in doing so.
[ترجمه گوگل]وظیفه پیمانکار این است که در انجام این کار از سود اطمینان حاصل کند
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب پیمان کار برای تضمین سود در انجام این کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She and Joe Greenspun, a building contractor, married in Detroit in 195
[ترجمه گوگل]او و جو گرینسپان، یک پیمانکار ساختمان، در سال 195 در دیترویت ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان]او و جو Greenspun، پیمان کار ساختمانی، در سال ۱۹۵ در دیترویت ازدواج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is the world's largest defence contractor and definitely not on the brink of going out of business.
[ترجمه گوگل]این بزرگترین پیمانکار دفاعی جهان است و قطعاً در آستانه از بین رفتن نیست
[ترجمه ترگمان]این بزرگ ترین مقاطعه کار دفاع جهان است و قطعا در آستانه خروج از کسب وکار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیمان کار (اسم)
contractor

مقاطعه کار (اسم)
contractor

تخصصی

[عمران و معماری] پیمانکار - مقاطعه کار
[حقوق] پیمانکار، مقاطعه کار

انگلیسی به انگلیسی

• person who makes a contract; person who contracts to do a job (as in building project)
a contractor is a person or a company that does work for other people or companies, especially in the building industry.

پیشنهاد کاربران

قرارداد ساز
منعقد کننده
طرف قرارداد
contractor ( مدیریت - مدیریت پروژه )
واژه مصوب: پیمانکار
تعریف: یکی از دو طرف پیمان که کار را برای کارفرما و به حساب او انجام می دهد
پیمانکار

بپرس