contour

/ˈkɑːnˌtʊr//ˈkɒntʊə/

معنی: حد فاصل، محیط مرئی، نقشه برجسته، خط فاصل درنقشه های رنگی، نقاشی کردن
معانی دیگر: نمای کرانی، کران نما، نمود، خطوط خارجی هرچیز، (با شکل خارجی چیزی دیگر) هم ریخت کردن، هم تراز کردن، هم ریخت (شده با چیزی دیگر)، (کشاورزی) در امتداد خطوط تراز، (زبان شناسی) پایانه (آهنگ جمله)، منحنی آهنگ، بندآهنگی، کران نما کردن، ریخت خارجی چیزی را نشان دادن، خط (یا منحنی) تراز کشیدن (بر)، خط تراز، خطوط متصل کننده ی نقاط هم ارتفاع (روی نقشه)، ترازه، (راه و غیره) در مسیر خطوط طبیعی یا خواب زمین ساختن، طراحی کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the outline of a surface, form, or figure; shape.
مشابه: form, lay, line, mold, outline, shape

(2) تعریف: a line representing such an outline.

(3) تعریف: (often pl.) a surface, esp. of a multicurved form.

- the contours of the land
[ترجمه گوگل] خطوط زمین
[ترجمه ترگمان] خطوط روی زمین،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: contours, contouring, contoured
(1) تعریف: to shape the outline or surface form of.

- He contoured the car body to resemble an airplane.
[ترجمه دانشجو:] او بدنه ماشین را نقاشی کرد تا شبیه یک هواپیما شود.
|
[ترجمه گوگل] او بدنه ماشین را طوری طراحی کرد که شبیه هواپیما باشد
[ترجمه ترگمان] او بدنه خودرو را تعمیر کرد تا شبیه یک هواپیما شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to design or shape (a road or the like) to conform to the contours of the land.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of plowing, following the contour lines of the land, to reduce soil erosion.

(2) تعریف: conforming to the contour of some form.

- a contour seat in a car
[ترجمه گوگل] یک صندلی کانتور در ماشین
[ترجمه ترگمان] یک صندلی در یک اتومبیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. contour farming
کشت و کار در راستای خطوط تراز

2. contour irrigation
آبیاری کرتی

3. contour tone
نواخت ناهموار (یا ناهمتراز)

4. a contour table fitting the curve of the wall
میز هم ریخت با انحنای دیوار

5. the contour of a statue
نمای (خطوط خارجی) یک مجسمه

6. the contour of sabalan's mountains at night
نمای کوه های سبلان در شب

7. The contour of the Atlantic coast of America is very irregular.
[ترجمه ذبیحی] خطوط ساحلی اقیانوس اطلس در آمریکا بسیار نامنظم است.
|
[ترجمه گوگل]خط ساحلی اقیانوس اطلس آمریکا بسیار نامنظم است
[ترجمه ترگمان]The ساحل اقیانوس اطلس در آمریکا بسیار نامنظم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So Clarins created Eye Contour Gel with plant extracts from camomile, cornflower, marigold, soothing mallow and astringent witch-hazel.
[ترجمه گوگل]بنابراین کلارینز ژل کانتور چشم را با عصاره‌های گیاهی بابونه، گل ذرت، گل همیشه بهار، گل خطمی تسکین‌دهنده و فندق قابض ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]بنابراین Clarins، Gel Contour را از گل camomile، گل سرخ، گل جعفری، گل های بهاری و astringent را Gel
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unless I see at least a hint of contour, I assume a crotch has been padded.
[ترجمه گوگل]اگر حداقل یک نشانه از کانتور را نبینم، فرض می‌کنم که یک فاق بالشتک شده است
[ترجمه ترگمان]مگر اینکه من حداقل یه نشونه از این نقشه رو ببینم فرض می کنم یکی از دو شاخه گیر کرده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Another map showed contour lines, the positions of a few prominent objects and the heights of one or two locations.
[ترجمه گوگل]نقشه دیگری خطوط کانتور، موقعیت چند جسم برجسته و ارتفاع یک یا دو مکان را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]یک نقشه دیگر خطوط contour، مواضع چند شی مهم و ارتفاع یک یا دو محل را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For this reason Contour is offering a free, no obligation trial - you've nothing to lose but inches.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل Contour یک آزمایش رایگان و بدون تعهد ارائه می دهد - شما چیزی جز اینچ برای از دست دادن ندارید
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که پیشنهاد یک محاکمه آزاد و اجباری در کار نیست - تو چیزی برای از دست دادن نداری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Indeed, contour ploughing, contour brushwood planting, and ditch-and-bund constructions could be said to be types of terrace.
[ترجمه گوگل]در واقع می توان گفت که شخم کانتور، کاشت چوب برس کانتور و ساخت و سازهای خندق و باند از انواع تراس هستند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، ploughing contour، contour، planting، و - ditch را می توان به انواع مهتابی گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The models range from architectural and topographical contour constructions to precise, measured and scaled experiments with steel in a large sandbox.
[ترجمه گوگل]مدل‌ها از ساختارهای کانتور معماری و توپوگرافی تا آزمایش‌های دقیق، اندازه‌گیری شده و مقیاس‌بندی شده با فولاد در یک جعبه ماسه‌بازی بزرگ را شامل می‌شود
[ترجمه ترگمان]این مدل ها از ساختمان های contour معماری و topographical تا دقیق، اندازه گیری شده و مقیاس بندی شده با فولاد در یک sandbox بزرگ استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The method of judging relationship between the contour islands in monolayer slice was improved to increase the rate of discrimination accuracy in the procedure of transforming NC codes.
[ترجمه گوگل]روش قضاوت رابطه بین جزایر کانتور در برش تک لایه برای افزایش میزان دقت تمایز در روند تبدیل کدهای NC بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]روش بررسی رابطه بین جزایر contour در برش تک لایه به منظور افزایش میزان دقت تبعیض در روش تبدیل کده ای NC بهبود یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Then, an contour extraction algorithm was used to remove the inner pixel of image, and the last part was image edge.
[ترجمه گوگل]سپس از الگوریتم استخراج کانتور برای حذف پیکسل داخلی تصویر استفاده شد و قسمت آخر لبه تصویر بود
[ترجمه ترگمان]سپس از یک الگوریتم استخراج contour برای حذف پیکسل درونی تصویر استفاده شد، و آخرین قسمت لبه تصویر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حد فاصل (اسم)
partition, contour

محیط مرئی (اسم)
contour

نقشه برجسته (اسم)
contour, relief map, contour map

خط فاصل درنقشه های رنگی (اسم)
contour

نقاشی کردن (فعل)
picture, paint, brush, contour, crayon

تخصصی

[شیمی] کانتور1- نماى کرانی، کران نما، نما، نمود، خطوط خارجی هرچیز 2- کران نما کردن، ریخت خارجی چیزى را نشان دادن 3- خط (یا منحنی ) تراز کشیدن (بر) 4- خط تراز، خطوط متصل کننده ى نقاطهم ارتفاع (روى نقشه )، ترازه 5- (با شکل خارجی چیزى دیگر) هم ریخت کردن، هم تراز کردن 6- در مسیر خطوط طبیعی یا خواب زمین ساختن 7- هم ریخت (شده با چیزى دیگر)
[سینما] دوره - محیط مرئی
[عمران و معماری] خط کناره نما - بدنه - خط تراز - خط تراز زمین - منحنی تراز - دوره - طرح - تراز نما
[دندانپزشکی] حد فاصل، محیط مرئی
[برق و الکترونیک] تراز
[مهندسی گاز] طراحی کردن، طرح
[زمین شناسی] تراز، منحنی، یک خط فرضی که تمام نقاط روی سطح که ارتفاع برابر دارند را به هم وصل می کند .
[ریاضیات] مسیر، طرح، انحنا، پیچ و خم، پوش، مرز، تراز، مرزی، خط الرأس، کانتور، منحنی بسته ی ساده
[خاک شناسی] هم تراز
[آمار] مرز
[آب و خاک] تراز

انگلیسی به انگلیسی

• outline; outer edge of a figure
draw the outline of; mold to fit a certain shape
the contours of something are its shape or outline.
on a map, a contour is a line joining points of equal height.

پیشنهاد کاربران

در نمودارهای استخراج شده از نرم افزارهای مهندسی:
رنگ نگاره
واژه contour به معنی "خطوط محیطی" یا "پروفیل" است و به خط یا مرزی اشاره دارد که شکل یا لبه های یک شیء را تعریف می کند. این واژه اغلب در زمینه های مختلفی مانند نقشه برداری، طراحی و آناتومی استفاده می شود.
The contour of the mountain was clearly visible against the sky.
یک خط که تمام نقاط روی سطح که ارتفاع برابر دارند را به هم وصل می کند .
سِیر، مسیر
خط محیطی
A makeup technique that involves using darker and lighter shades to enhance or create shadows and highlights on the face, giving it more dimension.
یک تکنیک آرایشی شامل استفاده ( کردن ) از سایه های تیره تر و روشن تر برای تقویت یا ایجاد سایه ها و هایلایت های روی صورت که به آن ابعاد بیشتری می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
I’m going to contour my cheekbones to make them stand out.
A beauty influencer might share their contouring routine in a video, saying, “First, I apply a darker shade here to create shadows. ”
Someone might ask for advice, saying, “I’m new to contouring, any tips on how to do it correctly?”

contour
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-make-up/
شکل دادن - تاثیر گذاری بر. . .
در کشاورزی:
عمل کشت کاری زمین های شیب دار در امتداد خطوط ارتفاع ثابت به منظور حفظ آب باران و کاهش تلفات خاک در اثر فرسایش سطحی.
خطوط کناره نما
خط تراز
سرحد، سرحدات
در طراحی به معنی خطوط محیطی شی
در دندانپزشکی به معنای کانتور یا تراش مینای دندان است
در علم ناوبری
نقشه برجسته رنگی
contour ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: پَربند
تعریف: لبه یا خطی که محدودۀ شکل یا جسمی را معین می‏کند|||متـ . خط پَربند contour line 1
کناره، حاشیه، لبه
1 - Outline
2 - a make up technic to change or enhance the shape of face
ضایعه ی دندانپزشکی: لبه ی ضایعه، محیط ضایعه
ویژگی، جزییات
دندانپزشکی : حد فاصل بین تاج دندان
محیط بسته؛
سایه
برق - الکترونیک ( پردازش تصویر ) = شکل - ریخت - ترکیب - ساختار ( ظاهری )
شکل یا چارچوب

ویژگی بارز، خصیصه بنیادین
طیف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس