continue

/kənˈtɪnjuː//kənˈtɪnjuː/

معنی: ادامه دادن، دنبال کردن
معانی دیگر: ادامه یافتن یا دادن، پایستن، دوام آوردن یا داشتن، طول کشیدن، طول دادن، پیوستار بودن، راستا داشتن، دنباله داشتن، بسط داشتن، (محل یا شغل) باقی ماندن، ماندن، ابقا کردن، نگهداشتن، از سر گرفتن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: continues, continuing, continued
(1) تعریف: to go on; persist.
مترادف: keep, proceed
متضاد: cease, desist, discontinue, give up, stop
مشابه: abide, carry on, endure, extend, last, persevere, persist

- He continued despite the booing of the audience.
[ترجمه گوگل] او با وجود هو کردن حضار ادامه داد
[ترجمه ترگمان] با وجود هو کردن حضار ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I refuse to continue with this charade!
[ترجمه گوگل] من از ادامه دادن به این فتنه امتناع می کنم!
[ترجمه ترگمان] من حاضر نیستم با این بازی ادامه بدم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The snow continued to fall until morning.
[ترجمه محدثه عزیزی] برف تا صبح ادامه پیدا کرد
|
[ترجمه Saeid.T] The snow continued to fall = The snow continued falling بارش برف ادامه داشت. نکته: to اینجا مربوط به fall است، نه مربوط به continue
|
[ترجمه گوگل] بارش برف تا صبح ادامه داشت
[ترجمه ترگمان] برف تا صبح ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The alarm continued to sound until all the students were out of the building.
[ترجمه گوگل] زنگ خطر همچنان به صدا درآمد تا اینکه همه دانش آموزان از ساختمان خارج شدند
[ترجمه ترگمان] آژیر به صدا درآمد تا اینکه همه دانش آموزان از ساختمان خارج شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to last for an extended period.
مترادف: last
متضاد: cease, discontinue, end, stop, terminate
مشابه: abide, endure, extend, persist, proceed, wear on

- The war continued for several years.
[ترجمه گوگل] جنگ چندین سال ادامه یافت
[ترجمه ترگمان] جنگ چندین سال ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to begin again after a pause or interruption.
مترادف: proceed, resume
متضاد: discontinue, end, halt, terminate
مشابه: recommence

- The play will continue after the intermission.
[ترجمه گوگل] نمایش پس از آنتراک ادامه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان] این نمایشنامه پس از وقفه وقفه ادامه خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to stay on; remain without change.
مترادف: abide, remain, stay
متضاد: quit
مشابه: hold, rest

- He agreed to continue as president of the club.
[ترجمه گوگل] او موافقت کرد که به عنوان رئیس باشگاه ادامه دهد
[ترجمه ترگمان] او قبول کرد که به عنوان رئیس باشگاه ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I don't know how long I can continue in this job.
[ترجمه امیر حسین] نمیدانم تاکی این شغل را ادامه دهم
|
[ترجمه گوگل] نمی دانم تا کی می توانم به این کار ادامه دهم
[ترجمه ترگمان] نمی دونم تا کی میتونم این شغل رو ادامه بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: continuable (adj.), continued (adj.), continuingly (adv.), continuer (n.)
(1) تعریف: to go on with; persist in.
مترادف: maintain
متضاد: cease, discontinue, stop
مشابه: extend, persevere with, persist in, prolong, sustain

- We will continue our search until the culprit is found.
[ترجمه گوگل] تا پیدا شدن مقصر به جستجو ادامه می دهیم
[ترجمه ترگمان] ما به جستجو ادامه خواهیم داد تا مجرم پیدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He continued explaining although no one was really listening.
[ترجمه گوگل] او به توضیح ادامه داد، اگرچه کسی واقعاً گوش نمی داد
[ترجمه ترگمان] او با وجود اینکه کسی واقعا گوش نمی داد، ادامه داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to extend; prolong.
مترادف: extend, prolong, protract
متضاد: discontinue, end, stop, terminate

- I'd rather not continue this game.
[ترجمه گوگل] من ترجیح می دهم این بازی را ادامه ندهم
[ترجمه ترگمان] ترجیح می دهم این بازی را ادامه ندهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'm sure the contract will be continued.
[ترجمه گوگل] من مطمئن هستم که قرارداد ادامه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان] مطمئنم که قرارداد ادامه خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to begin (something) again after a pause or interruption.
مترادف: recommence, resume
متضاد: discontinue, stop, terminate
مشابه: pursue, review

- The runner fell but recovered himself and continued the race.
[ترجمه گوگل] دونده سقوط کرد اما خود را بهبود داد و به مسابقه ادامه داد
[ترجمه ترگمان] دونده فرود آمد، اما خود را بازیافت و به مسابقه ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We continued discussing the matter after we returned from lunch.
[ترجمه گوگل] بعد از اینکه از ناهار برگشتیم بحث را ادامه دادیم
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه از ناهار برگشتیم به بحث درباره این موضوع ادامه دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. let's continue with the job in hand
بیایید کار فعلی را ادامه بدهیم.

2. he will continue in office for another year
یک سال دیگر هم در شغل خود باقی خواهد ماند.

3. we will continue our quest for a solution
ما به پژوهش خود برای یافتن راه حل ادامه خواهیم داد.

4. gamma rays may continue to be emitted for years
ممکن است برون فشانی اشعه ی گاما تا چندین سال دیگر ادامه داشته باشد.

5. i decided to continue him in office
تصمیم گرفتم او را در شغل خود باقی بگذارم.

6. ministerial talks will continue
مذاکرات وزیران ادامه خواهد داشت.

7. road construction will continue through winter months too
راه سازی در ماه های زمستان هم ادامه خواهد داشت.

8. camouflage allowed the tanks to continue their advance without alerting enemy scouts
استتار به تانک ها اجازه داد که بدون آگاه سازی دیدبانان دشمن به پیشروی خود ادامه بدهند.

9. he has no will to continue his research
اشتیاقی به ادامه ی پژوهش خود ندارد.

10. he doesn't have the wherewithal to continue his education
استطاعت ادامه ی تحصیل را ندارد.

11. unless sufficient countermeasures are taken, unemployment will continue to rise
اگر تدابیر کافی اتخاذ نشود بیکاری بیشتر خواهد شد.

12. the desire to surpass animated hassan's efforts to continue his education
میل برتری جویی،حسن را برانگیخت که تحصیلات خود را ادامه دهد.

13. the only out for the government is to continue the present policy
یگانه چاره ی دولت ادامه ی همین سیاست است.

14. The light was too murky to continue playing.
[ترجمه گوگل]نور برای ادامه بازی خیلی تاریک بود
[ترجمه ترگمان]نور بیش از آن تیره بود که به بازی ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. How far does the road continue?
[ترجمه گوگل]جاده تا کجا ادامه دارد؟
[ترجمه ترگمان]جاده تا کجا ادامه دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This issue looks likely to continue to vex the government.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این موضوع همچنان دولت را آزار می دهد
[ترجمه ترگمان]این مساله به احتمال زیاد موجب آزار دولت خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She fully intends to continue her sporting career once she has recovered from her injuries.
[ترجمه گوگل]او به طور کامل قصد دارد پس از بهبودی از مصدومیت به حرفه ورزشی خود ادامه دهد
[ترجمه ترگمان]او به طور کامل قصد دارد یک بار دیگر به حرفه ورزشی خود ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Outsiders will continue to suffer the most blatant discrimination.
[ترجمه گوگل]خارجی ها همچنان از آشکارترین تبعیض رنج خواهند برد
[ترجمه ترگمان]اینگونه افراد گرفتار بیش ترین تبعیض خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The finance minister will continue to mastermind Poland's economic reform.
[ترجمه گوگل]وزیر دارایی به تدبیر اصلاحات اقتصادی لهستان ادامه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]وزیر دارایی به طراحی اصلاحات اقتصادی لهستان ادامه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He said Japan would continue to pursue the policies laid down at the London summit.
[ترجمه گوگل]او گفت ژاپن به دنبال سیاست های تعیین شده در نشست لندن ادامه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]وی گفت که ژاپن به دنبال سیاست های تعیین شده در اجلاس لندن خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Darkness made it impossible to continue.
[ترجمه گوگل]تاریکی ادامه را غیرممکن کرد
[ترجمه ترگمان]تاریکی نمی توانست ادامه پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادامه دادن (فعل)
further, run, bring on, keep, maintain, continue, hang on, carry on, extend, hold over, run on

دنبال کردن (فعل)
trace, follow out, chase, course, pursue, track, persecute, continue, follow, dog

تخصصی

[مهندسی گاز] ادامه دادن
[حقوق] ادامه دادن، ادامه یافتن، به بعد موکول کردن، به تعویق انداختن
[نساجی] ادامه دادن - ممتد
[ریاضیات] یافتن، ادامه یافتن، ادامه دادن

انگلیسی به انگلیسی

• go on, keep doing something; stay
to continue to do something means to keep doing it without stopping.
if something continues or if you continue it, it does not stop.
you can also say that if something continues or if you continue it, it starts again after stopping for a period of time.
if you continue with something, you keep doing it or using it.
to continue also means to begin speaking again after a pause or interruption.
if someone or something continues in a particular direction, they keep going in that direction.

پیشنهاد کاربران

ادامه دادن، ادامه
مثال: Despite the difficulties, they decided to continue with their plans.
با وجود مشکلات، آن ها تصمیم گرفتند که با برنامه هایشان ادامه دهند.
یه جورایی "در جریان بودن هم معنی میده" مخصوصاً وقتی با while بیاد
continue: ادامه دادن
دنباله حرف یا چیزی را گرفتن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : continue
✅️ اسم ( noun ) : continuation / continuity / continuum / continuousness / continuance / continuant / continuative / continuator
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : continuous / continued / continual / continuing / continuant / continuative
✅️ قید ( adverb ) : continuously / continually / continuingly

دنبال کردن
continue = carry on
continue = ادامه دادن، وصل شدن، پیوستن
carry on = ادامه دادن
پیوسته
carry on
روند ( noun )
کش دادن، ادامه دادن
تداوم بخشیدن
معنی این واژه پیمودن و ادامه دادن چیزی است و گاهی اوقات معانی دیگری هم در جمله دارد
پِیدادن ( پِی و کارواژه دادن )
یا پِیداشتن ( پِی و کارواژه داشتن )

همچنان
i am continu the path to the realization of this love
من راه تحقق این عشق را ادامه می دهم

ادامه دادن ، ادامه یافتن
she decided to continue her studies for another two years
او تصمیم گرفت دو سال دیگر به تحصیلاتش ادامه دهد 💺💺💺
تجربی88 ، هنر 84
همچنان، پیوسته، همواره، همانطور، همینطور
their opposition continues to be heard = مخالفت آنان همچنان به گوش می رسد
they continued to solicit donations = آن ها پیوسته دست به دامن کمک می شدند
she continued nagging at me = همینطور به من غر می زد
( به ) پیش رفتن، تداوم داشتن، پاییدن، پایدار بودن
ادامه دادن
مستمر
ادامه ، ادامه دادن، دنبال
کماکان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس