continuation

/kənˌtɪnjuːˈeɪʃn̩//kənˌtɪnjʊˈeɪʃn̩/

معنی: پشت، تعقیب، مابعد، پشت بند، ادامه، تمدید
معانی دیگر: پایستگی، استمرار، تداوم، از سرگیری، دنباله، بخش بعدی، متمم، مکمل، پس آیند، مداومت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of continuing.
متضاد: cessation, discontinuance, stop, stoppage, termination
مشابه: extension

(2) تعریف: the state of being continued.
متضاد: discontinuance, stop, stoppage
مشابه: extension

(3) تعریف: an extension.
مشابه: extension

- The continuation of the subway line will be complete next spring.
[ترجمه گوگل] ادامه خط مترو بهار سال آینده کامل می شود
[ترجمه ترگمان] ادامه خط مترو بهار آینده تکمیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a resumption after having been interrupted.
متضاد: discontinuance

جمله های نمونه

1. the continuation of the boxing match after a short pause
از سر گیری مشت بازی پس از مکث کوتاه

2. the vigorous continuation of resistance
ادامه ی سرسختانه ی مقاومت

3. they asked for a continuation of the negotiations
آنها درخواست ادامه ی مذاکرات کردند.

4. this new road is a continuation of the old highway
این راه جدید دنباله ی بزرگراه قدیمی است.

5. War is nothing but a continuation of politics with the admixture of other means.
[ترجمه گوگل]جنگ چیزی نیست جز ادامه سیاست با آمیختگی ابزارهای دیگر
[ترجمه ترگمان]جنگ چیزی جز ادامه سیاست با the وسایل دیگر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The continuation of the meeting was delayed until the next day.
[ترجمه گوگل]ادامه جلسه به روز بعد موکول شد
[ترجمه ترگمان]ادامه این نشست تا روز بعد به تعویق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. War is famously'the continuation of policy by other means '.
[ترجمه گوگل]جنگ معروف است «ادامه سیاست با ابزارهای دیگر»
[ترجمه ترگمان]جنگ به طور عالی تداوم سیاست به وسیله روش های دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The years 2000 - 01 saw the continuation of the university's planned expansion.
[ترجمه گوگل]سال های 2000 - 01 شاهد ادامه توسعه برنامه ریزی شده دانشگاه بود
[ترجمه ترگمان]سال های ۲۰۰۰ - ۰۱، ادامه توسعه برنامه ریزی شده این دانشگاه را مشاهده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This road is a continuation of the motorway.
[ترجمه گوگل]این جاده ادامه بزرگراه است
[ترجمه ترگمان]این جاده امتداد بزرگراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The continuation of the strike caused a lot of poverty.
[ترجمه گوگل]ادامه اعتصاب باعث فقر فراوان شد
[ترجمه ترگمان]ادامه اعتصاب موجب فقر بسیاری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They are anxious to ensure the continuation of the economic reform programme.
[ترجمه گوگل]آنها مشتاق تضمین ادامه برنامه اصلاحات اقتصادی هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها نگران ادامه برنامه اصلاحات اقتصادی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This year saw a continuation in the upward trend in sales.
[ترجمه گوگل]امسال شاهد ادامه روند افزایشی در فروش بودیم
[ترجمه ترگمان]این سال شاهد ادامه روند رو به بالا در فروش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her new book is a continuation of her autobiography.
[ترجمه گوگل]کتاب جدید او ادامه زندگی نامه اوست
[ترجمه ترگمان]کتاب جدید او ادامه زندگینامه او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He predicts a continuation of healthy profits in the current financial year.
[ترجمه گوگل]او تداوم سود سالم در سال مالی جاری را پیش بینی می کند
[ترجمه ترگمان]او پیش بینی می کند که تداوم سود سالم در سال مالی جاری افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پشت (اسم)
back, rear, support, continuation, sequel, backbone, backside, reverse, dorsum, back part, generation, flesh side, wrong side

تعقیب (اسم)
following, action, chase, pursuit, tailing, continuation

مابعد (اسم)
continuation

پشت بند (اسم)
support, brace, continuation, sequel, clamp, trailer, fastening, fish

ادامه (اسم)
continuation, resumption, continuance, going-on

تمدید (اسم)
extension, continuation, revival, holdover, prorogation, protraction

تخصصی

[ریاضیات] قضیه ی یکتایی ادامه ی تحلیلی، ادامه، تمدید، انبساط، امتداد

انگلیسی به انگلیسی

• continuing (without stopping); resumption (after stopping); sequel
the continuation of something is the fact that it continues to happen or exist.
if one thing is a continuation of another, it follows on from it and forms an extra part of it.

پیشنهاد کاربران

NOUN
ادامه - دنباله - مابعد - بخش بعدی
💠 Where checks lists have an associated continuation sheet, these define all the tag numbers or
cable numbers relating to the Check List items detailed on sheet 1 Check List. Any requirement
...
[مشاهده متن کامل]

for additional checks such as insulation and continuity tests shall be recorded on this
continuation sheet. These tests relate mainly to cables and trace heat tape.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : continue
✅️ اسم ( noun ) : continuation / continuity / continuum / continuousness / continuance / continuant / continuative / continuator
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : continuous / continued / continual / continuing / continuant / continuative
✅️ قید ( adverb ) : continuously / continually / continuingly

ادامه دادن چیزی، استمرار، تداوم، مداومت

بپرس