continuance

/kənˈtɪnjuːəns//kənˈtɪnjʊəns/

معنی: دوام، مداومت، ادامه، تناوب بدون انقطاع
معانی دیگر: تداوم، پایستگی، پیوستاری، مدت، طول زمان، (زمان) راستا، (با: in) باقیماندن (در)، اقامت، دنباله، بخش بعدی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of continuing; continuation.
متضاد: abeyance, discontinuance

(2) تعریف: the period of time during which something continues or lasts; duration.
مشابه: duration, standing

(3) تعریف: a sequel.

(4) تعریف: in law, postponement to a later date.
متضاد: discontinuance

جمله های نمونه

1. his continuance in that job is not desirable
ماندن او در آن شغل خوشایند نیست.

2. the continuance of rainy weather
ادامه ی هوای بارانی

3. an economic crisis, severe and of long continuance
یک بحران اقتصادی شدید و درازمدت

4. We admire his continuance of work.
[ترجمه گوگل]ما ادامه کار او را تحسین می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما کاره ای او را تحسین می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Can we hope for a continuance of this fine weather?
[ترجمه گوگل]آیا می توان به تداوم این هوای خوب امیدوار بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا ما می توانیم امیدوار باشیم که این هوای خوب دوام بیاورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We can no longer support the President's continuance in office.
[ترجمه گوگل]ما دیگر نمی توانیم از ادامه کار رئیس جمهور حمایت کنیم
[ترجمه ترگمان]ما دیگر نمی توانیم از ادامه ریاست جمهوری در دفتر پشتیبانی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That provision in itself does not guarantee continuance in post until age 6
[ترجمه گوگل]این ماده به خودی خود ادامه پست را تا سن 6 سالگی تضمین نمی کند
[ترجمه ترگمان]این شرط به خودی خود ادامه حیات را تا ۶ سالگی تضمین نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is mainly opencast coal and even its continuance is in doubt.
[ترجمه گوگل]این عمدتا زغال سنگ باز است و حتی تداوم آن نیز مورد تردید است
[ترجمه ترگمان]این عمدتا ذغال سنگ opencast است و حتی دوام آن نیز در تردید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We were committed to the continuance of Britain's nuclear programme.
[ترجمه گوگل]ما متعهد به ادامه برنامه هسته ای بریتانیا بودیم
[ترجمه ترگمان]ما متعهد به ادامه برنامه هسته ای بریتانیا بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His ministers depended on his favour for their continuance in office.
[ترجمه گوگل]وزرای او برای ادامه کار خود به لطف او وابسته بودند
[ترجمه ترگمان]وزیران او برای ادامه اقامت در اداره به نفع او وابسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We solicit a continuance of your confidence and support.
[ترجمه گوگل]ما از شما تقاضای تداوم اعتماد و حمایت شما را داریم
[ترجمه ترگمان]ما تقاضای ادامه اعتماد و حمایت شما را طلب می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nothing can ensure the continuance of love.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند تداوم عشق را تضمین کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند دوام عشق را تضمین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If you desire such a continuance, you should request a continuance pursuant to DRL s 17
[ترجمه گوگل]در صورت تمایل به چنین تداومی، باید طبق DRL s 17 درخواست ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]اگر شما این گونه مداومت را دوست دارید، باید به دنبال مداومت خود در ساعت ۱۷ و ۱۷ باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We solicit a continuance of your orders.
[ترجمه گوگل]ما درخواست تداوم سفارشات شما را داریم
[ترجمه ترگمان]ما از دستورها شما ادامه دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوام (اسم)
abidance, persistence, durability, permanence, life, strength, substance, continuity, subsistence, continuance, solidity, persistency, perdurability, perpetuity, permanency

مداومت (اسم)
perseverance, assiduity, continuance

ادامه (اسم)
continuation, resumption, continuance, going-on

تناوب بدون انقطاع (اسم)
continuance

انگلیسی به انگلیسی

• continuing, prolonging; deferring of a lawsuit or trial till a later date (law)
the continuance of something is its continuation; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : continue
✅️ اسم ( noun ) : continuation / continuity / continuum / continuousness / continuance / continuant / continuative / continuator
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : continuous / continued / continual / continuing / continuant / continuative
✅️ قید ( adverb ) : continuously / continually / continuingly

A continuance is a postponement of a hearing, trial, or other proceeding to a subsequent day or time. Clerks cannot grant continuances - Only judges can grant continuances.
به تعویق انداختن دادگاه
...
[مشاهده متن کامل]

مثال
continuance is denied. Trial is set for 3 weeks from today
درخواست تعویق دادگاه رد شد . دادگاه سه هفته دیگه تعیین شده

بپرس