contextualize
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
... [مشاهده متن کامل]
ارائه دادن اطلاعات اضافی یا پیش زمینه ای که به درک یک موقعیت، گزاره یا مفهوم خاص کمک می کند.
این شامل توضیح شرایط یا اوضاع و احوال جانبی است که به چیزی معنا می بخشد.
مثال؛
مثالی از معنی پیشنهادی آقای AmirAA در خصوص بررسی و مطالعه یک موضوع نه به تنهایی و مجرد بلکه با مرتبط نمودن آن با مواردی نظیر موقعیت، حوادث یا اطلاعات مربوط به آن
As for the potential risks of fasting highlighted by the AHA, it's vital to contextualize these findings within the broader history of human fasting and the absence of increased all - cause mortality.
... [مشاهده متن کامل]
در ارتباط با خطرات بالقوه روزه داری که توسط AHA ( انجمن قلب آمریکا ) برجسته شد، بسیار مهم است که این یافته ها را در تاریخچه طولانی تر روزه داری انسان و عدم افزایش مرگ به هر علت مورد بررسی قرار دهیم.
... [مشاهده متن کامل]
در ارتباط با خطرات بالقوه روزه داری که توسط AHA ( انجمن قلب آمریکا ) برجسته شد، بسیار مهم است که این یافته ها را در تاریخچه طولانی تر روزه داری انسان و عدم افزایش مرگ به هر علت مورد بررسی قرار دهیم.
⭕️🅥🅔🅡🅑
contextualize = زمینه سازی کردن
⭕️🅝🅞🅤🅝
context = بافت
contextualization = زمینه سازی
⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔
context = بافتی
contextualized = بافت شده
contextual = بافتاری
⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑
contextually = به لحاظ بافتاری
contextualize = زمینه سازی کردن
⭕️🅝🅞🅤🅝
context = بافت
contextualization = زمینه سازی
⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔
context = بافتی
contextualized = بافت شده
contextual = بافتاری
⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑
contextually = به لحاظ بافتاری
قرار دادن ( یک کلمه، واقعه و غیره ) در یک زمینۀ خاص یا مناسب به منظور تفسیر یا تحلیل آن
مطالعه و بررسی چیزی با توجه به موقعیت، وقایع و اطلاعات مربوط به آن
قرار دادن چیزی یا شخصی در یک چهارچوب خاص
زمینه سازی کردن
بسترسازی کردن
بسترسازی کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : contextualize
✅️ اسم ( noun ) : context / contextualization
✅️ صفت ( adjective ) : contextual
✅️ قید ( adverb ) : contextually
✅ فعل ( verb ) : contextualize
✅️ اسم ( noun ) : context / contextualization
✅️ صفت ( adjective ) : contextual
✅️ قید ( adverb ) : contextually
زمینه چینی
دربارۀ معنا و مفهوم چیزی حرف زدن، مفهوم چیزی را توضیح دادن.
در بستر/زمینه ای تبیین کردن
بسترسازی
هویت بخشیدن ( رشته مدیریت )
در بستر تاریخی/مادی/انضمامی قرار دادن
زمینه سازی کردن،
زمینه سازی کردن
هویت بخشیدن، معنا بخشیدن
درون بافت قرار دادن، در بافت آوردن
زمینه یابی
بافت انگاری کردن، زمینه ای ساختن، در متن قرار دادن، در بافت قرار دادن، با توجه به بافت مفهوم سازی کردن، با توجه به زمینه فرمول بندی کردن
بافت_مفهوم سازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)