contextualize
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
در بستر خود قرار دادن / در چارچوب مناسب جای دادن / نسبت دادن به زمینهٔ علمی موجود
بافتارمند نمودن
زمینه بخشیدن
زمینه بخشیدن
هنگامی که مثلاً با یک کلمه جدید آشنا میشوید و به استاد میگویید که آن را در جمله به کار ببرد مثلا:
🔸 معادل فارسی:
- در متن قرار دادن
- بافت مند کردن
- تفسیر در چارچوب شرایط
- توضیح دادن در زمینه ی مربوطه
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( آکادمیک – تحلیلی ) :** قرار دادن یک واژه، رویداد یا مفهوم در زمینه ی تاریخی، فرهنگی یا اجتماعی برای فهم بهتر.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: *Historians contextualize events to explain their significance. *
تاریخ نگاران رویدادها را **در متن قرار می دهند** تا اهمیتشان روشن شود.
2. ** ( آموزشی – توضیحی ) :** ارائه ی اطلاعات یا مثال هایی که نشان دهد یک موضوع چگونه در شرایط خاص معنا پیدا می کند.
- مثال: *Teachers should contextualize new vocabulary for students. *
معلمان باید واژگان جدید را برای دانش آموزان **در بستر مناسب توضیح دهند**.
3. ** ( استعاری – عمومی ) :** فهمیدن یا توضیح دادن چیزی با توجه به شرایط پیرامونی.
- مثال: *We need to contextualize this decision within the company’s goals. *
باید این تصمیم را **در چارچوب اهداف شرکت** بررسی کنیم.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
frame – situate – interpret – explain – put into context – clarify
________________________________________
🔸 مثال ها:
- *Anyone trying to understand poetry must contextualize it within its cultural background. *
هرکسی که می خواهد شعر را بفهمد باید آن را **در بستر فرهنگی اش قرار دهد**.
- *The professor contextualized the theory by linking it to real - world examples. *
استاد نظریه را با مثال های واقعی **در متن توضیح داد**.
- *It’s important to contextualize statistics before drawing conclusions. *
مهم است که آمار را **در زمینه ی مناسب بررسی کنیم** پیش از نتیجه گیری.
- در متن قرار دادن
- بافت مند کردن
- تفسیر در چارچوب شرایط
- توضیح دادن در زمینه ی مربوطه
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( آکادمیک – تحلیلی ) :** قرار دادن یک واژه، رویداد یا مفهوم در زمینه ی تاریخی، فرهنگی یا اجتماعی برای فهم بهتر.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: *Historians contextualize events to explain their significance. *
تاریخ نگاران رویدادها را **در متن قرار می دهند** تا اهمیتشان روشن شود.
2. ** ( آموزشی – توضیحی ) :** ارائه ی اطلاعات یا مثال هایی که نشان دهد یک موضوع چگونه در شرایط خاص معنا پیدا می کند.
- مثال: *Teachers should contextualize new vocabulary for students. *
معلمان باید واژگان جدید را برای دانش آموزان **در بستر مناسب توضیح دهند**.
3. ** ( استعاری – عمومی ) :** فهمیدن یا توضیح دادن چیزی با توجه به شرایط پیرامونی.
- مثال: *We need to contextualize this decision within the company’s goals. *
باید این تصمیم را **در چارچوب اهداف شرکت** بررسی کنیم.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
________________________________________
🔸 مثال ها:
هرکسی که می خواهد شعر را بفهمد باید آن را **در بستر فرهنگی اش قرار دهد**.
استاد نظریه را با مثال های واقعی **در متن توضیح داد**.
مهم است که آمار را **در زمینه ی مناسب بررسی کنیم** پیش از نتیجه گیری.
مثالی از معنی پیشنهادی آقای AmirAA در خصوص بررسی و مطالعه یک موضوع نه به تنهایی و مجرد بلکه با مرتبط نمودن آن با مواردی نظیر موقعیت، حوادث یا اطلاعات مربوط به آن
As for the potential risks of fasting highlighted by the AHA, it's vital to contextualize these findings within the broader history of human fasting and the absence of increased all - cause mortality.
... [مشاهده متن کامل]
در ارتباط با خطرات بالقوه روزه داری که توسط AHA ( انجمن قلب آمریکا ) برجسته شد، بسیار مهم است که این یافته ها را در تاریخچه طولانی تر روزه داری انسان و عدم افزایش مرگ به هر علت مورد بررسی قرار دهیم.
... [مشاهده متن کامل]
در ارتباط با خطرات بالقوه روزه داری که توسط AHA ( انجمن قلب آمریکا ) برجسته شد، بسیار مهم است که این یافته ها را در تاریخچه طولانی تر روزه داری انسان و عدم افزایش مرگ به هر علت مورد بررسی قرار دهیم.
⭕️🅥🅔🅡🅑
contextualize = زمینه سازی کردن
⭕️🅝🅞🅤🅝
context = بافت
contextualization = زمینه سازی
⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔
context = بافتی
contextualized = بافت شده
contextual = بافتاری
⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑
contextually = به لحاظ بافتاری
contextualize = زمینه سازی کردن
⭕️🅝🅞🅤🅝
context = بافت
contextualization = زمینه سازی
⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔
context = بافتی
contextualized = بافت شده
contextual = بافتاری
⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑
contextually = به لحاظ بافتاری
قرار دادن ( یک کلمه، واقعه و غیره ) در یک زمینۀ خاص یا مناسب به منظور تفسیر یا تحلیل آن
مطالعه و بررسی چیزی با توجه به موقعیت، وقایع و اطلاعات مربوط به آن
قرار دادن چیزی یا شخصی در یک چهارچوب خاص
زمینه سازی کردن
بسترسازی کردن
بسترسازی کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : contextualize
✅️ اسم ( noun ) : context / contextualization
✅️ صفت ( adjective ) : contextual
✅️ قید ( adverb ) : contextually
✅ فعل ( verb ) : contextualize
✅️ اسم ( noun ) : context / contextualization
✅️ صفت ( adjective ) : contextual
✅️ قید ( adverb ) : contextually
زمینه چینی
دربارۀ معنا و مفهوم چیزی حرف زدن، مفهوم چیزی را توضیح دادن.
در بستر/زمینه ای تبیین کردن
بسترسازی
هویت بخشیدن ( رشته مدیریت )
در بستر تاریخی/مادی/انضمامی قرار دادن
زمینه سازی کردن،
زمینه سازی کردن
هویت بخشیدن، معنا بخشیدن
درون بافت قرار دادن، در بافت آوردن
زمینه یابی
بافت انگاری کردن، زمینه ای ساختن، در متن قرار دادن، در بافت قرار دادن، با توجه به بافت مفهوم سازی کردن، با توجه به زمینه فرمول بندی کردن
بافت_مفهوم سازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)