contestable

/kənˈtestəbəl//kənˈtestəbəl/

معنی: قابل اعتراض
معانی دیگر: قابل اعترا­

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of contest.
متضاد: incontestable

جمله های نمونه

1. But this assumption rests on a contestable value judgment about the proper role of the judiciary in controlling the government.
[ترجمه گوگل]اما این فرض بر یک قضاوت ارزشی قابل اعتراض در مورد نقش مناسب قوه قضاییه در کنترل دولت استوار است
[ترجمه ترگمان]اما این فرض بر قضاوت ارزش contestable در مورد نقش مناسب قوه قضائیه در کنترل دولت استوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A perfectly contestable industry is one which, in addition to free entry, is also characterised by completely free exit.
[ترجمه گوگل]صنعت کاملاً قابل رقابت صنعتی است که علاوه بر ورود آزاد، با خروج کاملاً آزاد نیز مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]یک صنعت کاملا contestable یکی است که علاوه بر ورود مجانی، با خروج کاملا آزاد مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In principle, well-being is a contestable good.
[ترجمه گوگل]در اصل، رفاه یک کالای قابل بحث است
[ترجمه ترگمان]در اصل، خوب بودن بسیار خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The shared concept of scientific explanation was always contestable and has of late been radically contested.
[ترجمه گوگل]مفهوم مشترك تبيين علمي هميشه قابل اعتراض بوده و اخيراً به شدت مورد مناقشه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]مفهوم مشترک توضیح علمی همیشه contestable بوده و اخیرا به شدت مورد اعتراض قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Contestable market: is a market in which firms can enter and leave so easily that firms in the market face competition from potential entrants—firms play a sequential entry game.
[ترجمه گوگل]بازار رقابت پذیر: بازاری است که در آن شرکت ها می توانند به راحتی وارد و خارج شوند که شرکت های موجود در بازار با رقابت با شرکت های بالقوه روبرو شوند - شرکت ها یک بازی ورود متوالی را انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]بازار contestable: بازاری است که در آن شرکت ها می توانند به آسانی وارد بازار شوند و به آسانی آن را ترک کنند که شرکت ها در بازار با رقابت رقبای بالقوه رقابت می کنند - شرکت ها یک بازی ورودی پیاپی را بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Everything was contestable, whether it was the cause of climate change or the fact of climate change, the size of the deficit or the culprits to blame for the deficit.
[ترجمه گوگل]همه چیز قابل بحث بود، خواه علت تغییرات آب و هوایی باشد یا واقعیت تغییر آب و هوا، اندازه کسری بودجه یا مقصران این کسری
[ترجمه ترگمان]همه چیز contestable بود، چه علت تغییر آب و هوا و یا واقعیت تغییر آب و هوا، اندازه کسری یا مجرمان مقصر کسری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But Zhang's claim is contestable. As countless pollution scandals have revealed, many industries and local governments routinely under-report emissions and waste.
[ترجمه گوگل]اما ادعای ژانگ قابل اعتراض است همانطور که رسوایی‌های بی‌شماری آلودگی نشان داده است، بسیاری از صنایع و دولت‌های محلی به طور معمول میزان انتشار و ضایعات را کمتر گزارش می‌کنند
[ترجمه ترگمان]اما این ادعا ژانگ است همانطور که رسوایی های ناشی از آلودگی بسیاری آشکار شده اند، بسیاری از صنایع و دولت های محلی به طور منظم گازهای گلخانه ای و زباله را گزارش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is, however, an important difference here from the contestable markets case.
[ترجمه گوگل]با این حال، در اینجا یک تفاوت مهم با پرونده بازارهای قابل رقابت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک تفاوت مهم در اینجا از پرونده بازارهای contestable وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The most fundamental question is, do the two sets, namely natural monopolies and perfectly contestable industries, in fact intersect?
[ترجمه گوگل]اساسی ترین سوال این است که آیا این دو مجموعه، یعنی انحصارات طبیعی و صنایع کاملاً قابل رقابت، در واقع تلاقی دارند؟
[ترجمه ترگمان]مهم ترین سوال این است که آیا این دو مجموعه، یعنی انحصار طبیعی و صنایع کاملا contestable، در واقع یکدیگر را قطع می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This condition is very similar to the condition for gains from trade developed for the contestable markets approach in chapter
[ترجمه گوگل]این شرط بسیار شبیه به شرط سود حاصل از تجارت است که برای رویکرد بازارهای قابل رقابت در فصل توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]این شرایط بسیار شبیه شرایط سود حاصل از تجارت توسعه یافته برای رویکرد بازارهای contestable در فصل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The market for the food consumer’s dollar seems to be highly contestable, even when only a small handful of retailers survive the cost competition.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد بازار دلار مصرف‌کننده مواد غذایی بسیار قابل رقابت است، حتی زمانی که تنها تعداد کمی از خرده‌فروشان از رقابت هزینه جان سالم به در می‌برند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که بازار مصرف کنندگان مواد غذایی به شدت contestable باشد، حتی زمانی که تنها تعداد کمی از خرده فروشان از رقابت هزینه ها جان سالم به در ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The DoD is seeking to make the award "not contestable" to avoid a rehash of what happened with the first contract award.
[ترجمه گوگل]وزارت دفاع به دنبال این است که جایزه را "غیرقابل اعتراض" کند تا از تکرار آنچه در اولین اعطای قرارداد رخ داد جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]وزارت دفاع در تلاش است که این جایزه را \"contestable\" نکند تا از تکرار آنچه که در جایزه اول قرارداد رخ داده است جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The decision of the jury and the composition the jury are final are not contestable.
[ترجمه گوگل]تصمیم هیئت داوران و ترکیب هیئت داوران قطعی است قابل اعتراض نیست
[ترجمه ترگمان]تصمیم هیات منصفه و ترکیب هیات منصفه نهایی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The viewpoint of righteousness and benefit of Confucianism has always been a contestable topic among some ideologists, as well as in the academic circles, many are negative towards the viewpoint.
[ترجمه گوگل]دیدگاه حقانیت و سودمندی کنفوسیوس همواره موضوعی قابل مناقشه در میان برخی از ایدئولوژیست ها بوده است و همچنین در محافل دانشگاهی، بسیاری نسبت به این دیدگاه منفی هستند
[ترجمه ترگمان]دیدگاه عدالت و منافع of همیشه یک موضوع contestable در میان برخی از ideologists و همچنین در محافل دانشگاهی بوده است، بسیاری نسبت به این دیدگاه منفی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل اعتراض (صفت)
contestable, unlikely

انگلیسی به انگلیسی

• able to be challenged, able to be contested

پیشنهاد کاربران

قابل اعتراض. قابل بحث
مثال:
They are deeply contestable.
آنها عمیقا قابل بحث و اعتراض هستند.
قابل بحث

بپرس