conterminous

/kɒnˈtɜːrmɪnəs//kɒnˈtɜːmɪnəs/

معنی: مجاور، هم مرز، متلاقی، نوک بنوک
معانی دیگر: (واقع در یک محدوده) یکپارچه، هم پایان (دارای مرز مشترک)، همسایه، دیوار به دیوار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: conterminously (adv.), conterminousness (n.)
(1) تعریف: having a common boundary, such that each ends where the other begins.
مشابه: adjacent

- The United States is conterminous with Canada.
[ترجمه محسن] ایالات متحده هم مرز کانادا است
|
[ترجمه گوگل] ایالات متحده با کانادا هم مرز است
[ترجمه ترگمان] ایالات متحده conterminous با کانادا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having the same limits; extending to the same borders.

- The United States is conterminous with Texas at the Rio Grande River.
[ترجمه گوگل] ایالات متحده با تگزاس در رودخانه ریو گراند هم مرز است
[ترجمه ترگمان] ایالات متحده در رودخانه ریو گرانده در تگزاس زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the conterminous u. s. does not include alaska and hawaii
بخش یکپارچه ی ایالات متحده شامل آلاسکا و هاوایی نمی شود.

2. Industry is a conterminous chain and garment enterprise and garment education are the two inseparable major links in the modern garment industry chain.
[ترجمه گوگل]صنعت یک زنجیره پیوسته است و شرکت پوشاک و آموزش پوشاک دو حلقه اصلی جدایی ناپذیر در زنجیره صنعت پوشاک مدرن هستند
[ترجمه ترگمان]صنعت پوشاک، صنعت پوشاک و پوشاک، دو پیوند اصلی جدایی ناپذیر در زنجیره صنعت پوشاک مدرن می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The affection which is arouse by pressure characteristics conterminous variation rule and start-up pressure gradient are also analyzed in Non-steady state.
[ترجمه گوگل]محبتی که توسط ویژگی‌های فشار برانگیخته می‌شود، قانون تغییرات محدود و گرادیان فشار راه‌اندازی نیز در حالت غیر پایدار تحلیل می‌شوند
[ترجمه ترگمان]محبتی که با ویژگی های فشار ناشی از تغییر قانون تغییر شکل می گیرد و شیب فشار بالا - بالا نیز در حالت غیر پایا مورد تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Anyhow, of furniture decorate should size look line, on any account is conterminous, strewn at random have send.
[ترجمه گوگل]به هر حال، از تزئین مبلمان باید اندازه به نظر خط خط، در هر حساب محدود، پراکنده به صورت تصادفی ارسال شده است
[ترجمه ترگمان]به هر حال، تزیین مبلمان شده باید به اندازه خط به نظر برسد، در هر حساب، conterminous است که به صورت تصادفی پخش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The way of crack elimination is by setting the vertex of higher resolution node to the edge of conterminous lower resolution node.
[ترجمه گوگل]راه حذف ترک با قرار دادن راس گره با وضوح بالاتر روی لبه گره با وضوح پایین تر است
[ترجمه ترگمان]روش حذف ترک با قرار دادن راس گره تفکیک پذیری بالاتر به لبه گره تفکیک پذیری پایین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Of alleged stair head, end pace, it is the footfall of the first class that connects with the ground, with the last class footfall with conterminous floor.
[ترجمه گوگل]طبق ادعای سر پله، سرعت انتهایی، این پایه اولین طبقه است که با زمین وصل می شود، با آخرین پله با طبقه همسایه
[ترجمه ترگمان]از یک سر پله، قدم آخر، صدای پای اولین کلاس است که با زمین، با آخرین طبقه پایی با کف conterminous ارتباط برقرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Its basic electrical property is that oil layer resistivity is low or resistivity discriminates small with contrasting conterminous water layer.
[ترجمه گوگل]خاصیت الکتریکی اصلی آن این است که مقاومت لایه روغن کم است یا مقاومت لایه کوچک را با لایه آب متضاد متضاد متمایز می کند
[ترجمه ترگمان]خاصیت الکتریکی اولیه آن این است که مقاومت لایه نفتی دارای مقاومت کم یا مقاومت با لایه آبی conterminous است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Of furniture decorate should size look line, on any account is conterminous, strewn at random have send.
[ترجمه گوگل]از تزئین مبلمان باید اندازه خط به نظر برسد، در هر حسابی محدود است، پراکنده به صورت تصادفی ارسال کنید
[ترجمه ترگمان]از میان مبلمان تزیین شده باید به اندازه خط به نظر برسد، در هر حساب، conterminous است که به صورت تصادفی پخش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Of furniture decorate collocation to still answer size look line, on any account is conterminous, strewn at random have send.
[ترجمه گوگل]از مبلمان تزئین collocation هنوز هم پاسخ اندازه خط نگاه، در هر حساب محدود است، پراکنده به صورت تصادفی ارسال شده است
[ترجمه ترگمان]از میان مبلمان تزیین شده با تطبیق با توجه به اندازه پاسخ، در هر حساب، conterminous است که به صورت تصادفی پخش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجاور (صفت)
nigh, hand-to-hand, abutting, adjacent, adjoining, next, neighbor, contiguous, vicinal, conterminous, limitrophe

هم مرز (صفت)
abutting, conterminous, coterminous

متلاقی (صفت)
adjoining, conterminous, meeting

نوک بنوک (صفت)
conterminous

انگلیسی به انگلیسی

• bordering on, having a common border; having the same area, having the same boundaries
bordering on, having a common border; having the same area, having the same boundaries

پیشنهاد کاربران

بپرس