contentious

/kənˈtenʃəs//kənˈtenʃəs/

معنی: ستیزه جو، ستیز گر، دعوایی، متنازع فیه، منازع
معانی دیگر: ستیزجوی، اهل جر و بحث، ستیزگرای، پرستیز، جدلی، پر جر و بحث، ستیزآفرین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: contentiously (adv.), contentiousness (n.)
(1) تعریف: inclined to argue; quarrelsome; belligerent.
متضاد: peaceable
مشابه: argumentative, belligerent, contradictory, controversial, quarrelsome

- She had never been one to argue with her mother, but she was becoming more contentious now that she was in high school.
[ترجمه محسن نام آور] اون هرگز کسی نبود که با مادرش مشاجره کند، اما حالا که دبیرستانی شده ستیزه جو تر شده است
|
[ترجمه گوگل] او هرگز کسی نبود که با مادرش دعوا کند، اما اکنون که در دبیرستان بود بیشتر مشاجره می کرد
[ترجمه ترگمان] او هرگز کسی نبود که با مادرش بحث کند، اما حالا که او در دبیرستان بود more می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: marked by or involving contention.
مشابه: controversial

- There is now a contentious bill before the legislature.
[ترجمه گوگل] اکنون یک لایحه بحث برانگیز در مجلس وجود دارد
[ترجمه ترگمان] در حال حاضر لایحه contentious پیش از مجلس قانونگذاری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a contentious topic
موضوع بحث انگیز

2. he has a contentious nature
او طبیعتا اهل دعوا و مرافعه است.

3. Sanctions are expected to be among the most contentious issues.
[ترجمه گوگل]انتظار می‌رود تحریم‌ها یکی از بحث‌انگیزترین موضوعات باشد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که تحریم ها در زمره the مسائل قرار داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She has some rather contentious views on education.
[ترجمه گوگل]او نظرات نسبتاً متناقضی در مورد آموزش دارد
[ترجمه ترگمان]او دیدگاه های نسبتا contentious درباره آموزش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Animal welfare did not become a contentious issue until the late 1970s.
[ترجمه گوگل]رفاه حیوانات تا اواخر دهه 1970 به یک موضوع بحث برانگیز تبدیل نشد
[ترجمه ترگمان]رفاه حیوانات تا اواخر دهه ۱۹۷۰ به یک مساله بحث برانگیز تبدیل نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When referees make contentious decisions players are going to be upset, and anyone who thinks otherwise is living in cloud-cuckoo-land.
[ترجمه گوگل]وقتی داوران تصمیمات مشاجره‌آمیزی می‌گیرند، بازیکنان ناراحت می‌شوند و هر کسی که غیر از این فکر می‌کند در سرزمین ابر فاخته زندگی می‌کند
[ترجمه ترگمان]زمانی که داور تصمیمات contentious می گیرد، بازیکنان ناراحت خواهند شد، و هر کسی که در غیر این صورت فکر می کند در سرزمین فلس دار زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Try to avoid any contentious wording.
[ترجمه گوگل]سعی کنید از هرگونه جمله بندی بحث برانگیز خودداری کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید از هر گونه کلمات بحث برانگیز اجتناب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Community liaison committees tend to steer clear of contentious issues, and the agenda is usually set by the police.
[ترجمه گوگل]کمیته‌های ارتباط با جامعه تمایل دارند از موضوعات مورد مناقشه دوری کنند و دستور کار معمولاً توسط پلیس تعیین می‌شود
[ترجمه ترگمان]کمیته های ارتباطی اجتماعی تمایل دارند از مسائل بحث برانگیز دوری کنند و دستور کار معمولا توسط پلیس تعیین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Whatever the eventual outcome of this contentious issue, it is not likely to be resolved in the near future.
[ترجمه گوگل]نتیجه نهایی این موضوع بحث برانگیز هرچه باشد، بعید است در آینده نزدیک حل شود
[ترجمه ترگمان]هر چه نتیجه نهایی این مساله بحث برانگیز باشد، احتمالا در آینده نزدیک حل نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Blake often stretches concepts with contentious boundaries into diaphanous holdalls.
[ترجمه گوگل]بلیک اغلب مفاهیمی را که دارای مرزهای بحث برانگیز هستند، در هولدال های دیافانوسی گسترش می دهد
[ترجمه ترگمان](بلیک)اغلب مفاهیم را با مرزه ای پر آشوب به طور کامل در ذهن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The particular reasons are more contentious.
[ترجمه گوگل]دلایل خاص بیشتر بحث برانگیز است
[ترجمه ترگمان]این دلایل خاص contentious هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The fact that they had contentious articles written with a fearless pungency seems to have been due to his joint editorship of both.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این واقعیت که آنها مقالات بحث برانگیز با تندی بی باک نوشته شده اند به دلیل سردبیری مشترک او در هر دو بوده است
[ترجمه ترگمان]این حقیقت که آن ها مقالات contentious نوشته شده با a بی باک دارند به نظر می رسد که به واسطه سردبیری مشترک هردوی آن ها بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One contentious area where ethical controversies abound concerns genetic screening and the detection of high risk groups.
[ترجمه گوگل]یکی از زمینه های بحث برانگیز که در آن مناقشات اخلاقی فراوان است، مربوط به غربالگری ژنتیکی و تشخیص گروه های پرخطر است
[ترجمه ترگمان]یک منطقه منازعه ساز که در آن بحث های اخلاقی مربوط به غربالگری ژنتیکی و تشخیص گروه های ریسک بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Your identifying the most contentious point at issue was commendable.
[ترجمه گوگل]شناسایی جنجالی ترین نقطه مورد بحث شما قابل تحسین بود
[ترجمه ترگمان]شناسایی مهم ترین نکته این مساله قابل ستایش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Inflation had become a particularly serious and contentious subject.
[ترجمه گوگل]تورم به موضوعی جدی و بحث برانگیز تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]تورم یک موضوع بسیار جدی و contentious شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستیزه جو (صفت)
petulant, antagonistic, stubborn, militant, contentious, quarrelsome, intractable, warlike, currish, pettish

ستیز گر (صفت)
obstinate, antagonistic, stubborn, militant, contentious, quarrelsome, warlike

دعوایی (صفت)
bellicose, contentious, litigious, obstreperous

متنازع فیه (صفت)
contentious

منازع (صفت)
contentious, litigious, litigant

تخصصی

[حقوق] متنازع فیه، مورد بحث، ستیزه جو

انگلیسی به انگلیسی

• belligerent, argumentative, controversial
a contentious subject or opinion causes disagreement and arguments.

پیشنهاد کاربران

بحث و جدل
💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Bellicose
🔘 Truculent
🔘 Contentious
🔘 Quarrelsome
🔘 Antagonistic
✅ Definition:
👉 Having a strong tendency to argue or engage in conflict.
✍ توضیح: Causing disagreement or argument; quarrelsome ⚔️😤
🔍 مترادف: Disputatious
✅ مثال: His contentious remarks at the meeting sparked a heated debate among the team members.
۱. ستیزه جو. جنجالی. دعوایی. اهل جر و بحث ۲. بحث انگیز. مورد اختلاف
پر تنش
پرمخالف
پرخاش جو - مرافعه جو
Contentious Relationship ارتباط پرحاشیه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : contend
✅️ اسم ( noun ) : contention
✅️ صفت ( adjective ) : contentious
✅️ قید ( adverb ) : contentiously
محل اختلاف
ترافعی
مجادله برانگیز؛ بحث برانگیز
✔️بحث برانگیز
SYN:
argumentative
controversial
He went further on Wednesday night after Republicans contentious, hourslong meeting, telling reporters that Ms. Greene had privately apologized for her previous remarks
...
[مشاهده متن کامل]

@NEW YORK TIMES
Talks have reached a level of maturity, in terms of both contentious issues as well as points over which there’s agreement, Araghchi said, according to Fars
@Bloomberg. com

1 - درباره اشخاص: اهل بحث و مشاجره
2 - درباره موضوعات: بحث برانگیز
( موضوع ) جنجال ساز = controversial
( شخص ) جر و بحث گر =argumentative
دردسرساز ، مشکل آفرین
بحثبرانگیز، جنجالی
ادم پر حاشیه هم میشه
این روان ترین کلمه ایه که تو فارسی ازش استفاده میشه:
بحث برانگیز
در بحث حقوقی یعنی ترافعی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس