اسم ( noun )
مشتقات: contentional (adj.)
مشتقات: contentional (adj.)
• (1) تعریف: a struggle between or among people or ideas; strife; argument.
• متضاد: agreement
• مشابه: argument, combat, feud, strife
• متضاد: agreement
• مشابه: argument, combat, feud, strife
- The contention among the club members made for a strained atmosphere.
[ترجمه گوگل] درگیری بین اعضای باشگاه جو متشنجی را به وجود آورد
[ترجمه ترگمان] بحث در میان اعضای کلوب باعث ایجاد جو سخت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بحث در میان اعضای کلوب باعث ایجاد جو سخت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a state of competition or rivalry.
• مشابه: competition, rivalry
• مشابه: competition, rivalry
- They are both in contention for the championship.
[ترجمه گوگل] هر دوی آنها برای قهرمانی در رقابت هستند
[ترجمه ترگمان] آن ها هر دو در رقابت برای این مسابقات رقابت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها هر دو در رقابت برای این مسابقات رقابت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a point asserted in argument or debate.
• مشابه: argument
• مشابه: argument
- I disagree with his contention that advancement in technology is always a good thing.
[ترجمه گوگل] من با این ادعای او که پیشرفت در فناوری همیشه چیز خوبی است مخالفم
[ترجمه ترگمان] من با این نظر او مخالفم که پیشرفت در تکنولوژی همیشه چیز خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من با این نظر او مخالفم که پیشرفت در تکنولوژی همیشه چیز خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید