اسم ( noun )مشتقات: contemplatively (adv.), contemplativeness (n.)
• : تعریف: one who is dedicated to contemplation and meditation, such as a monk. • مشابه: cenobite, friar, monk, nun, sister, yogi
جمله های نمونه
1. he preferred the contemplative life to the active life
او زندگی پر عبادت و تفکر را به زندگی پرفعالیت ترجیح می داد.
2. Martin is a quiet, contemplative sort of chap.
[ترجمه بهار] مارتین مردی ساکت و متفکر است
|
[ترجمه گوگل]مارتین یک پسر ساکت و متفکر است [ترجمه ترگمان]مارتین یک مرد آرام و contemplative است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He gave her a contemplative look.
[ترجمه گوگل]نگاه متفکرانه ای به او انداخت [ترجمه ترگمان]نگاه contemplative به او انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Her mood was calm and contemplative.
[ترجمه نوشین] اون آروم و متفکر بود
|
[ترجمه گوگل]خلق و خوی او آرام و متفکرانه بود [ترجمه ترگمان]چهره اش آرام و آرام بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The solitary life did not mean that a contemplative was deprived of all human contact, however.
[ترجمه گوگل]زندگی انفرادی به این معنا نبود که یک متفکر از تمام تماس های انسانی محروم شود [ترجمه ترگمان]به هر حال، زندگی منزوی به این معنا نبود که فرد متفکر از هرگونه ارتباط انسانی محروم شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Unlike the contemplative Hawthorne, Dickens could not wait to see the Falls.
[ترجمه گوگل]برخلاف هاثورن متفکر، دیکنز نمی توانست منتظر دیدن آبشار باشد [ترجمه ترگمان]دیکنز بر خلاف Hawthorne contemplative نمی توانست صبر کند تا آبشار را ببیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This state is the goal of the contemplative life, if not here, then certainly after death.
[ترجمه گوگل]این حالت هدف زندگی متفکرانه است، اگر نه در اینجا، پس قطعاً پس از مرگ [ترجمه ترگمان]این وضعیت هدف زندگی معنوی است، اگر نه اینجا، و بعد از مرگ حتمی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Through these channels the contemplative ideals developed in monastic communities found a wider audience.
[ترجمه گوگل]از طریق این کانال ها آرمان های متفکرانه توسعه یافته در جوامع رهبانی مخاطبان گسترده تری پیدا کردند [ترجمه ترگمان]از طریق این کانال ها آرمان های تعمقی که در جوامع صومعه ها ایجاد شد، مخاطبان بیشتری پیدا کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The mood is contemplative and cool, even introspective; associations are immediately religious.
[ترجمه گوگل]خلق و خوی متفکرانه و باحال، حتی درون نگر است انجمن ها بلافاصله مذهبی هستند [ترجمه ترگمان]این حالت ذهنی متفکر و آرام و حتی introspective است؛ انجمن ها فورا مذهبی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She was in contemplative mood.
[ترجمه گوگل]او در خلق و خوی متفکرانه بود [ترجمه ترگمان]او خلق و خوی contemplative داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The Educorp catalogue also lists some more contemplative, or just curious, examples, including the Bogie Stack.
[ترجمه گوگل]کاتالوگ Educorp همچنین نمونههای متفکرانهتر، یا فقط کنجکاو، از جمله Bogie Stack را فهرست میکند [ترجمه ترگمان]کاتالوگ Educorp همچنین لیستی از contemplative و یا فقط کنجکاو، نمونه هایی از جمله پشته bogie را فهرست می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In practice active and contemplative life get in each other's way.
[ترجمه گوگل]در عمل زندگی فعال و متفکرانه مانع یکدیگر می شود [ترجمه ترگمان]در عمل زندگی فعال و معنوی به روش دیگری به عمل می آید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Does aesthetic art and mystical art and contemplative art offer alternatives to the horror and humiliation in which three-quarters of mankind lives?
[ترجمه گوگل]آیا هنر زیباشناختی و هنر عرفانی و هنر متفکرانه جایگزینی برای وحشت و ذلتی که سه چهارم انسان در آن زندگی می کند ارائه می دهد؟ [ترجمه ترگمان]آیا هنر زیبایی شناسی و هنر عرفانی و هنر معنوی جایگزین هایی را به وحشت و تحقیر می دهند که در آن سه چهارم زندگی بشر زندگی می کنند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Woosnam and Olazabal have been in more contemplative mood after further moderate performances in New Orleans.
[ترجمه گوگل]ووسنام و اولازابال پس از اجرای معتدل بیشتر در نیواورلئان حال و هوای متفکرانه تری داشتند [ترجمه ترگمان]Woosnam و Olazabal پس از اجرای بیش از حد متوسط در نیواورلئان به حالت تعمق و تفکر درآمده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This ritual process enacts a pattern which can be translated into inner experience in the contemplative discipline.
[ترجمه گوگل]این فرآیند آیینی الگویی را به وجود می آورد که می تواند به تجربه درونی در رشته متفکرانه ترجمه شود [ترجمه ترگمان]این فرآیند سنتی الگویی را تصویب می کند که می تواند به تجربه درونی در نظم تعمقی تعبیر شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید