consumptive

/kənˈsʌmptɪv//kənˈsʌmptɪv/

معنی: دچار مرض سل، تحلیل رفته
معانی دیگر: (پزشکی) مسلول، سل دار، تحلیل برنده، (از داخل) خورنده، ویرانگر، خوره مانند، هدر دهنده، مصرف کننده، وابسته به سل، دچار مر­ سل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: inclined to consume; wasteful.

(2) تعریف: pertaining to use or consumption.

(3) تعریف: of, relating to, or suffering from tuberculosis of the lungs.
اسم ( noun )
مشتقات: consumptively (adv.), consumptiveness (n.)
• : تعریف: one who suffers from tuberculosis of the lungs.

جمله های نمونه

1. a consumptive boy
یک پسر مسلول

2. a consumptive fire
یک آتش سوزی ویرانگر

3. duties consumptive of time and money
وظایفی که وقت و پول را به هدر می دهند.

4. She didn't live very long - she was consumptive.
[ترجمه گوگل]او زیاد زندگی نکرد - مصرف‌کننده بود
[ترجمه ترگمان]او مدت زیادی زندگی نکرده بود او مسلول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With the development of the consumptive credit loan, commercial banks have to focus on how to avoid personal credit risk and improve efficiency for more profit.
[ترجمه گوگل]با توسعه وام های اعتباری مصرفی، بانک های تجاری باید بر چگونگی اجتناب از ریسک اعتباری شخصی و بهبود کارایی برای سود بیشتر تمرکز کنند
[ترجمه ترگمان]با توسعه وام اعتباری consumptive، بانک های تجاری باید بر روی چگونگی اجتناب از ریسک اعتباری شخصی و بهبود بهره وری برای سود بیشتر تمرکز نمایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This change has brought with it consumptive habit changes.
[ترجمه گوگل]این تغییر تغییرات عادت مصرفی را با خود به همراه داشته است
[ترجمه ترگمان]این تغییر با تغییر عادت consumptive همراه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is inevitable for the use of iatric consumptive material in hospital to increase along with the increase of the surgery patients amount.
[ترجمه گوگل]افزایش استفاده از مواد مصرفی ایتریک در بیمارستان همراه با افزایش میزان بیماران جراحی اجتناب ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]این امر برای استفاده از مواد consumptive مسلول در بیمارستان، برای افزایش تعداد بیماران جراحی، اجتناب ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Within states using a riparian system to control consumptive uses, water diversion by domestic use.
[ترجمه گوگل]در ایالت هایی که از سیستم ساحلی برای کنترل مصارف مصرفی استفاده می کنند، انحراف آب با استفاده خانگی
[ترجمه ترگمان]در ایالات با استفاده از یک سیستم ساحلی برای کنترل مصرف consumptive و استفاده خانگی از آب استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. People's consumptive habit is changing rapidly because of the internet.
[ترجمه گوگل]عادت مصرفی مردم به دلیل اینترنت به سرعت در حال تغییر است
[ترجمه ترگمان]مردم به دلیل اینترنت به سرعت در حال تغییر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The consumptive behavior of game players and trading is to rely on a network to finish, the service that enjoys also is dematerialize, when the problem appears, of fall victim often is consumer.
[ترجمه گوگل]رفتار مصرفی بازیکنان بازی و معامله این است که برای پایان دادن به یک شبکه تکیه می کنند، سرویسی که از آن لذت می برد نیز غیر مادی است، زمانی که مشکل ظاهر می شود، قربانی اغلب مصرف کننده است
[ترجمه ترگمان]رفتار consumptive بازیکنان بازی و تجارت، تکیه کردن بر یک شبکه برای اتمام است، خدماتی که از آن لذت می برد، زمانی است که مشکل نمایان می شود، زمانی که مشکل نمایان می شود، قربانی سقوط اغلب مصرف کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fourthly, the industrial and consumptive structure of Huairou county was analyzed and diagnosed by using GRA(gray relations analysis).
[ترجمه گوگل]چهارم، ساختار صنعتی و مصرفی شهرستان هوایرو با استفاده از GRA (تحلیل روابط خاکستری) تجزیه و تحلیل و تشخیص داده شد
[ترجمه ترگمان]چهارم، ساختار صنعتی و مسلول شهرستان Huairou مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و با استفاده از gra (تحلیل روابط خاکستری)تشخیص داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Technology and consumptive demand are the main factor that decides whether an industry has growth potential.
[ترجمه گوگل]فناوری و تقاضای مصرفی عامل اصلی است که تصمیم می‌گیرد آیا یک صنعت پتانسیل رشد دارد یا خیر
[ترجمه ترگمان]تقاضا از تکنولوژی و سل فاکتور اصلی است که تصمیم می گیرد آیا صنعت دارای پتانسیل رشد است یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, consumptive demand increases still lack power.
[ترجمه گوگل]با این حال، افزایش تقاضای مصرفی همچنان فاقد قدرت است
[ترجمه ترگمان]با این حال، تقاضای سل همچنان فاقد قدرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Now, the consumptive optical fiber radiation thermometer developing is a new method of the temperature measurement for melted metal.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، دماسنج تابش فیبر نوری مصرفی در حال توسعه روش جدیدی برای اندازه گیری دما برای فلز ذوب شده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، دماسنج طبی نوری سل مقاوم در حال توسعه روش جدیدی از اندازه گیری دما برای فلز ذوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The symptoms of diabetes and kidney disease are similar to those of "subdue thirsty diseases", "hydroncus", "urine turbid", "consumptive disease" in traditional Chinese medicine.
[ترجمه گوگل]علائم دیابت و بیماری کلیوی مشابه علائم "بیماری های تشنگی تحتانی"، "هیدرونکوس"، "کدر شدن ادرار"، "بیماری مصرفی" در طب سنتی چین است
[ترجمه ترگمان]علایم بیماری دیابت و کلیه شبیه به \"مهار بیماری های ثروتمندان\"، \"hydroncus\"، \"ادرار turbid\"، \"بیماری سل\"، \"بیماری سل\" در پزشکی سنتی چینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دچار مرض سل (صفت)
consumptive

تحلیل رفته (صفت)
consumptive

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to consumption; suffering from consumption (tuberculosis)
someone who is consumptive suffers from tuberculosis; an old-fashioned word. adjective here but can also be used as a count noun. e.g. watteau was a consumptive.

پیشنهاد کاربران

بپرس