consul

/ˈkɑːnsl̩//ˈkɒnsl̩/

معنی: کنسول، قنسول
معانی دیگر: (در جمهوری فرانسه: 1799-1804) کنسول، (در دوران جمهوری روم باستان) دادرس کل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: consular (adj.), consulship (n.)
(1) تعریف: a national government official assigned to live in a foreign city in order to give assistance and protection to his or her nation's citizens who live or travel there, and to promote his or her country's commercial interests.

(2) تعریف: a chief magistrate of the ancient Roman Republic.

جمله های نمونه

1. napoleon bonaparte was first consul
ناپلئون بناپارت کنسول اول بود.

2. The Consul spoke slowly and with great gravity.
[ترجمه گوگل]کنسول آهسته و با قدرت زیاد صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]کنسول اول آهسته و با ابهت حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The consul looked at her so gratefully I think he forgot I was in the room.
[ترجمه گوگل]کنسول چنان با قدردانی به او نگاه کرد که فکر می کنم فراموش کرده بود من در اتاق هستم
[ترجمه ترگمان]مشاور به او نگاه کرد و با تشکر به او نگاه کرد فکر کنم فراموش کرده بود که من در اتاق هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was the consul, of course, who had to be willing.
[ترجمه گوگل]البته این کنسول بود که باید مایل بود
[ترجمه ترگمان]این کنسول بود که می بایست مایل باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hugh Dodds, then Consul in Harar, reported that the smell of corpses pervaded the town for days.
[ترجمه گوگل]هیو دادز، کنسول آن زمان در هرار، گزارش داد که بوی اجساد برای روزها شهر را فرا گرفته است
[ترجمه ترگمان]\"هیو Dodds\"، پس از آن کنسول گری Harar، گزارش داد که بوی اجساد برای چند روز در شهر پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's like an old Roman consul snorting at the follies of the government.
[ترجمه گوگل]او مانند کنسول پیر رومی است که به حماقت های دولت خرخر می کند
[ترجمه ترگمان]او مثل یک کنسول قدیمی رومی است که در the حکومت نفس می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There the consul received us politely in his office near the port.
[ترجمه گوگل]در آنجا کنسول در دفترش نزدیک بندر از ما پذیرایی کرد
[ترجمه ترگمان]در آنجا کنسول ما را مودبانه در دفترش نزدیک بندر پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The consul said the papers would take time to prepare.
[ترجمه گوگل]کنسول گفت که این اوراق به زمان نیاز دارد تا آماده شود
[ترجمه ترگمان]کنسول گفت که برای آماده کردن اسناد وقت می بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The consul can accompany a victim when dealing with police and provide an interpreter.
[ترجمه گوگل]کنسول می تواند هنگام برخورد با پلیس، قربانی را همراهی کند و مترجم ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]کنسول می تواند زمانی که با پلیس سر و کار دارد یک قربانی را همراهی کند و مترجم شفاهی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The stammered words of the Consul flooded back to him.
[ترجمه گوگل]سخنان لکنت‌آمیز کنسول به سوی او سرازیر شد
[ترجمه ترگمان]با لکنت زبان ملکه کنسول سرخ شد و به سوی او سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I heard the consul shouting to somebody to bring brandy.
[ترجمه گوگل]شنیدم که کنسول به کسی فریاد می زد که براندی بیاور
[ترجمه ترگمان]صدای فریاد کنسول را شنیدم که به کسی داد که براندی بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Consul Wang Peijun of the Chinese Consulate General and Director of the Arkansas Economic Development Commission Maria Haley were present.
[ترجمه گوگل]کنسول وانگ پیجون از سرکنسولگری چین و ماریا هیلی مدیر کمیسیون توسعه اقتصادی آرکانزاس حضور داشتند
[ترجمه ترگمان]Consul وانگ Peijun از کنسولگری چین و رئیس کمیسیون توسعه اقتصادی آرکانزاس ماریا هالی حضور داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For a time Octavian was consul, then proconsul and eventually a tribune.
[ترجمه گوگل]مدتی اکتاویان کنسول، سپس معاون و در نهایت تریبون بود
[ترجمه ترگمان]اوکتاویانوس برای مدتی کنسول، سپس proconsul و سرانجام به مقام تریبونی برگزیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As Chinese Vice - Consul to Hawaii, Goo was able to help Sun obtain travel visas to Honolulu.
[ترجمه گوگل]گو به عنوان معاون چین در هاوایی توانست به Sun کمک کند تا ویزای سفر به هونولولو را دریافت کند
[ترجمه ترگمان]به عنوان معاون کنسول چین به هاوایی، Goo توانست به سان کمک کند که ویزای مسافرتی به هونولولو را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کنسول (اسم)
consul

قنسول (اسم)
consul

تخصصی

[حقوق] کنسول

انگلیسی به انگلیسی

• official chosen by a government to represent its interests in a foreign country
a consul is a government official who lives in a foreign city and looks after all the people there who are from his or her own country.

پیشنهاد کاربران

consul: کنسول ( نماینده )
consulate: کنسولگری
console: دلداری دادن، آرام کردن
council: انجمن، شورا
consult: مشورت کردن، مراجعه کردن به ( به منبع )
counsellor: وکیل یا مشاور
counsel: سفارش کردن
consul ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: کنسول
تعریف: نمایندۀ منصوب یک دولت در کشوری بیگانه برای حفظ و تأمین منافع اتباع آن کشور در کشور میزبان و تسهیل مراودات اتباع دو کشور
( Consul ( representative کنسول یا نماینده یا نمایندگی
کنسولگری، دفتر نمایندگان دیپلماتیک یک کشور در کشوری دیگری است. معمولاً دفتر اصلی را که اصولاً در پایتخت قرار دارد سفارتخانه embassy می نامند و دفاتری که در شهرهای دیگر قرار دارند کنسول گری نامیده می شوند. در کنسولگری معمولاً خدماتی که در سفارتخانه ارائه می شود وجود ندارد. کنسول گری ها کارهای سیاسی انجام نمی دهند فقط کارهای تجاری و بازرگانی انجام می دهند.
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس