ساخت گرایی دانش یکی از نظریه های یادگیری است که براساس آن، فرد دانش را می سازد و تولید آن، فرایندی مستمر است که تجربه انفراد افراد از جهان را سازمان می بخشد. ادوارد تیچنر در دانشگاه کرنل مکتب ساخت گرایی را به وجود اورد. ارنست ون گلاسرزفلد یکی از پایه گذاران این نظریه است. ساخت گرایی دیدگاهی فلسفی در رابطه با ماهیت دانستن nature of
... [مشاهده متن کامل]
knowing است و به طور مشخص یک دیدگاه شناخت شناسانه یا معرفت شناسانه epistemological را نشان می دهد. کانت نوعی نگاه متعادل و بینابینی یا سنتزی در برخورد با دو مشرب مسلط آن زمان، یعنی فلسفه قاره و فلسفه انگلستان در پیش گرفت و همین نگاه به وی امکان داد تا به دور از حب و بغض های رایج در میان پیروان این دو مشرب امکان تلفیق و ترکیب آن ها را فراهم سازد و سنتز یا برابر نهاد دیگری ارائه کند که نام او را در عرصهٔ نظام فلسفی جهان و فلسفه کلاسیک آلمان به اوج افتخار برساند. یکی از میراث های اساسی به جای مانده از دستگاه فکری و تحلیلی کانت مبادرت به فراهم ساختن بستر نقد به عنوان یکی از بسترهای چالش برانگیز در عرصهٔ فلسفهٔ مدرن اروپاست.
یکی از نظریه پردازان ساخت گرایی ژان پیاژه نام دارد. او خود را یک شناخت شناس ژنتیکی می داند. وی در مطالعات خود در پی آن بود که دریابد انسان ها چگونه از راه کنش متقابل بین تجربه ها و باورهای خود به شناخت دست پیدا می کنند. بدین معنا که جوهر دانش را نمی توان از کسی به دیگری انتقال داد، بلکه باید از روش جستجو و اکتشاف بدان رسید. ساختارگرایان بر این باورند که انسان نمی تواند مفهوم جدید و ناشناحته ای را بیاموزد، مگر آنکه بتواند آن را با دانش پیشین خود که در ذهن دارد و از تجربیات واقعی او بدست آمده پیوند دهد.
... [مشاهده متن کامل]
knowing است و به طور مشخص یک دیدگاه شناخت شناسانه یا معرفت شناسانه epistemological را نشان می دهد. کانت نوعی نگاه متعادل و بینابینی یا سنتزی در برخورد با دو مشرب مسلط آن زمان، یعنی فلسفه قاره و فلسفه انگلستان در پیش گرفت و همین نگاه به وی امکان داد تا به دور از حب و بغض های رایج در میان پیروان این دو مشرب امکان تلفیق و ترکیب آن ها را فراهم سازد و سنتز یا برابر نهاد دیگری ارائه کند که نام او را در عرصهٔ نظام فلسفی جهان و فلسفه کلاسیک آلمان به اوج افتخار برساند. یکی از میراث های اساسی به جای مانده از دستگاه فکری و تحلیلی کانت مبادرت به فراهم ساختن بستر نقد به عنوان یکی از بسترهای چالش برانگیز در عرصهٔ فلسفهٔ مدرن اروپاست.
یکی از نظریه پردازان ساخت گرایی ژان پیاژه نام دارد. او خود را یک شناخت شناس ژنتیکی می داند. وی در مطالعات خود در پی آن بود که دریابد انسان ها چگونه از راه کنش متقابل بین تجربه ها و باورهای خود به شناخت دست پیدا می کنند. بدین معنا که جوهر دانش را نمی توان از کسی به دیگری انتقال داد، بلکه باید از روش جستجو و اکتشاف بدان رسید. ساختارگرایان بر این باورند که انسان نمی تواند مفهوم جدید و ناشناحته ای را بیاموزد، مگر آنکه بتواند آن را با دانش پیشین خود که در ذهن دارد و از تجربیات واقعی او بدست آمده پیوند دهد.