construction

/kənˈstrəkʃn̩//kənˈstrʌkʃn̩/

معنی: ساختمان، عمارت، ساخت
معانی دیگر: ساختن، ایجاد، احداث، روش ساختن، ساختار، (هرچیز ساخته شده) بنا، سازه، تفسیر، برداشت، تعبیر، (زبان شناسی) ترکیب، ساختار دستوری که شامل دو یا چند جز اصلی باشد، اثر هنری سه بعدی (که معمولا از آمیزش چند ماده ساخته شده است)، هم گذاشت هنری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: constructional (adj.), constructionally (adv.)
(1) تعریف: the act or process of building or constructing.
مترادف: assembly, building, fabrication, raising
مشابه: creation, execution

(2) تعریف: something that is put together or constructed; structure.
مترادف: building, structure
مشابه: assembly, contraction, edifice, erection, framework

(3) تعریف: the manner in which something is constructed.
مترادف: structure
مشابه: architecture, assembly, configuration, conformation, design, form, format, style, tectonics

(4) تعریف: the job or business of constructing, esp. buildings, roads, or other large structures.
مترادف: building
مشابه: fabrication, tectonics

جمله های نمونه

1. construction materials
مصالح ساختمانی

2. construction was pressed at feverish speed
ساختمان با سرعت هرچه تمامتر پیگیری شد.

3. construction worker
کارگر ساختمانی،عمله بنا

4. construction works are progessing satisfactorily
کارهای ساختمانی به طور رضایت بخشی پیش می رود.

5. a construction laborer
کارگر ساختمانی

6. road construction is very costly
راه سازی بسیار پر هزینه است.

7. road construction will continue through winter months too
راه سازی در ماه های زمستان هم ادامه خواهد داشت.

8. the construction and upkeep of roads
ساختن و نگهداری راه ها

9. the construction of a bypass around the city of ghom
ساختن راهی که شهر قم را دور می زند

10. the construction of airplanes is time- consuming
ساختن هواپیما وقت گیر است.

11. the construction of another monster skyscraper
ساختمان یک آسمان خراش غول پیکر دیگر

12. the construction of that road involved the buliding of hundreds of bridges
ساختن آن راه مستلزم بنا نهادن صدها پل بود.

13. the construction of the bridge has been plagued by bad weather
بدی هوا ساختن پل را مختل کرده است.

14. the construction of the bridge is nearly finished
ساختمان پل تقریبا تمام است.

15. the construction of the bridge is proceeding at a rapid pace
ساختن پل با آهنگ سریع پیش می رود.

16. the construction of the bridge is underway
عملیات ساختمانی پل در دست انجام است.

17. the construction of this bridge was a feat of engineering
ساختن این پل شاهکار مهندسی بود.

18. under construction
در دست ساخت

19. a five-story construction
یک ساختمان پنج طبقه

20. a slight temporary construction
یک ساختمان سست و موقت

21. he oversees the construction of the bridge
او کار ساختن پل را سرپرستی می کند.

22. how is (the construction of) your new house coming along?
ساختمان خانه ی جدیدتان در چه حال است ؟

23. ships of similar construction
کشتی های دارای ساختار مشابه

24. a bridge of sound construction
پلی با ساختمان محکم

25. funds destined for the construction of the road
بودجه ای که برای ساختن راه اختصاص داده شده بود

26. lands expropriated for the construction of a hospital
زمین مصادره شده برای ساختمان بیمارستان

27. the oversight of the construction was entrusted to her
امر نظارت بر ساختمان به عهده ی او گذاشته شده بود.

28. to put a violent construction on a text
ساختار متنی را تحریف کردن

29. to put the wrong construction on somebody's statements
اظهارات کسی را به غلط تعبیر کردن

30. among his philanthropies was the construction of two hospitals
از جمله نیکوکاری های او ساختن دو بیمارستان بود.

31. demographics do not justify the construction of another school
ساختن یک مدرسه ی دیگر از نظر جمعیت شناسی قابل توجیه نیست.

32. the necessary funds for the construction of the dam have not been set aside yet
هنوز وجوه لازم برای ساختن سد اختصاص داده نشده است.

33. they devoted large sums to the construction of hospitals
آنها مبالغ هنگفتی را به ساختن بیمارستان اختصاص دادند.

34. they plundered the funds for road construction
آنها بودجه ی راهسازی را هپرو کردند.

35. to employ iron girders in building construction
به کار بردن تیرآهن در ساختن بنا

36. no pain has been spared in the construction of this school
در ساختمان این مدرسه از هیچ کوششی فرو گذار نشده است.

37. the number of workers involved in the construction of the bridge
تعداد کارگرانی که دست اندرکار ساختن پل هستند

38. not enough money has been appropriated for the construction of the new airport
پول کافی برای ساختن فرودگاه جدید کنار گذاشته نشده است.

39. soaring land prices contribute to the high cost of construction
قیمت فزاینده ی زمین بر هزینه ی زیاد ساختمان اثر می گذارد.

40. the government expends a lot of money for road construction
دولت پول زیادی صرف راه سازی می کند.

41. the government has disbursed over one hundred million dollars for road construction
دولت بیش از صد میلیون دلار صرف راهسازی کرده است.

مترادف ها

ساختمان (اسم)
make, frame, anatomy, building, construction, structure, erection, skeleton, formation, making, mechanism, standing

عمارت (اسم)
residence, building, construction, mansion, edifice

ساخت (اسم)
make, performance, operation, work, job, construction, structure, workmanship, manufacture, making, manufacturing, craftsmanship, production, fabrication, framing, yielding, throughput

تخصصی

[عمران و معماری] ساختمان - ساخت - اجرا - ساختن - هنر سازندگی
[برق و الکترونیک] ساخت
[حقوق] استنباط، تفسیر، تعبیر، ترکیب، توقیف
[نساجی] مشخصات نخ یا پارچه - تراکم پارچه
[ریاضیات] ساختمان، ساخت، ساختن، ترسیم، رسم
[پلیمر] ساختار
[آب و خاک] ساختار، بنا، ساختمان

انگلیسی به انگلیسی

• act of building; something that has been built; meaning
construction is the building or creating of something.
a construction is an object that has been made or built.
you use the word construction to talk about how things have been built. for example, if something is of simple construction, it is simply built.

پیشنهاد کاربران

1. ساختن. احداث. بنا 2. ساختمان 3. ساخت. ساختار 4. تعبیر. برداشت. معنی 5. ( جمله ) ترکیب 6. ساختمانی
مثال:
the construction of a new airport
ساخت و احداث یک فرودگاه جدید.
the station was a spectacular construction
...
[مشاهده متن کامل]

ایستگاه یک ساختمان و عمارت تماشایی بود.
you could put an honest construction on their conduct
تو می توانستی از رفتارشان برداشت درستی تلقی کنی.

Construction ساخت و ساز
Construction side محل ساخت و ساز :
You're required to wear a hard hat on the construction side
شما باید در محل ساخت و ساز کلاه ایمی بپوشید
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: ساختسازش

⚫ نگارش به خط لاتین: Sāxtsāzesh

⚫ آمیخته از: ساخت وساز ( constructe ) و �ـِش� ( ion )

...
[مشاهده متن کامل]

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

ساخت و ساز، ساختمان
مثال: The construction of the new building is almost complete.
ساختمان جدید تقریباً کامل شده است.
ساختسازش
ساختسازش
( Sāxtsāzesh )
�ساختساز� ( construct ) و �‍ِش� ( ion )
construction
در مالی معنای انتظارات می دهد
طرح یا طرح کردن. مثل:
construction of theories.
طرح نظریه
construction: ساختار
slab construction: ساختار قالبی
construction 3 ( n ) =a thing that has been built or made, e. g. The summer house was a simple wooden construction.
construction
construction 2 ( n ) =the way that sth has been built or made, e. g. strong in construction. He blamed the accident on shoddy construction.
construction
construction 1 ( n ) ( kənˈstrʌkʃn ) =the process or method of building or making sth, especially roads, buildings, etc. , e. g. the construction industry. road construction.
construction
سازندگی
( زبان شناسی ) ترکیب، ساختار دستوری, ترتیب قرارگیری واژگان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -
استنباط، تعبیر، تفسیر، برداشت، معنی
Put a construction on sth= از . . . . . برداشتی داشتن، تعبیر/ تفسیری از چیزی داشتن
...
[مشاهده متن کامل]

Put the wrong construction=برداشت اشتباه داشتن، بد تعبیر کردن
I don't want them to put the wrong construction on my actions.
نمی خوام برداشت / استنباط اشتباهی از کارهام / اقدامات من داشته باشند.
Put the wrong construction = misconstrue, misread

1 ) ساختمان، ساخت، ایجاد ( building )
2 ) تفسیر، برداشت ( inference )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : construct / construe
✅ اسم ( noun ) : construction / construct / constructor
✅ صفت ( adjective ) : constructive / constructional
✅ قید ( adverb ) : constructively
[حقوق]
تعبیر، استنباط
نتیجه گیری از موضوعی است که مستقیماً از متن قابل درک نیست و ایجاد اثر حقوقی از متن قانونی است.
مثال : As a contract, the collective agreement is subject to interpretation and construction
برقرار کردن
Construction crew
تیم سازنده
تاسیس کردن
Construction worker
کارگر ساختمانی
ساختار
structure
construction ( مهندسی عمران )
واژه مصوب: اجرا 1
تعریف: فرایند ساخت یا سرهم کردن اجزای سازه
( اسم )
۱. ساخت و ساز
۲. سازه ( بنا، ساختمان )
در علوم اجتماعی به معنای برساخت است.
ساختار، بَرساخت
invent
structure
concoct
ساخت و ساز
کار ساختمانی
ساختمان سازی ( به عنوان یک شغل )
به عنوان مثال در جمله زیر:
he works in construction.
احداث ( در مقایسه با Manufacturing یا تولیدات کارخانه ای ) .
ایجاد و آفرینش
خلق و ایجاد
تفسیر
the way words are used together in a sentence
ساختن
ساخته، آفریده
ساختار
ایجاد، شکل گیری
سازه
Interpretation
ساختن ، ایجاد کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٤)

بپرس