1. to flee in consternation
با وحشت فرار کردن
2. The announcement created surprise and consternation.
[ترجمه گوگل]این اعلامیه باعث تعجب و حیرت شد
[ترجمه ترگمان]این اعلامیه موجب شگفتی و consternation شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The government's plans have caused considerable consternation among many Americans.
[ترجمه گوگل]برنامههای دولت باعث ایجاد حیرت در میان بسیاری از آمریکاییها شده است
[ترجمه ترگمان]طرح های دولت موجب شگفتی بسیاری در میان بسیاری از آمریکایی ها شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. There is some consternation among business leaders.
[ترجمه گوگل]در میان رهبران کسب و کار کمی تعجب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در بین رهبران کسب وکار آشفتگی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. His decision caused consternation in the art photography community.
[ترجمه گوگل]تصمیم او باعث ایجاد حیرت در جامعه عکاسی هنری شد
[ترجمه ترگمان]تصمیم او موجب حیرت جامعه عکاسی هنری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. To her consternation, he asked her to make a speech.
[ترجمه گوگل]در کمال تعجب از او خواست که سخنرانی کند
[ترجمه ترگمان]در کمال تعجب از او خواست که سخنرانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The thought of meeting him filled me with consternation.
[ترجمه گوگل]فکر ملاقات با او من را پر از حیرت کرد
[ترجمه ترگمان]فکر دیدار با او مرا از وحشت پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was filled with consternation to hear that his friend was so ill.
[ترجمه گوگل]از شنیدن اینکه دوستش خیلی بیمار است پر از حیرت شد
[ترجمه ترگمان]از شنیدن این خبر ناراحت شد که دوستش خیلی ناخوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He looked at her in consternation.
10. To his consternation, when he got to the airport he found he'd forgotten his passport.
[ترجمه گوگل]در کمال تعجب وقتی به فرودگاه رسید متوجه شد پاسپورتش را فراموش کرده است
[ترجمه ترگمان]در کمال تعجب، وقتی به فرودگاه رسید، دید که گذرنامه اش را فراموش کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She stared at me in consternation.
12. The announcement of her retirement caused consternation among tennis fans.
[ترجمه گوگل]اعلام بازنشستگی او باعث تعجب طرفداران تنیس شد
[ترجمه ترگمان]اعلام بازنشستگی او موجب حیرت هواداران تنیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Many greeted his resignation with consternation.
[ترجمه گوگل]بسیاری از استعفای او با تعجب استقبال کردند
[ترجمه ترگمان]خیلی ها با حیرت از استعفای او استقبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. That caused some consternation and I don't think the same person deputized again.
[ترجمه گوگل]این باعث تعجب شد و فکر نمیکنم همان شخص دوباره معاونت کند
[ترجمه ترگمان]این باعث شد که من دچار اضطراب بشوم و فکر نکنم آن شخص هم مثل من باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. No other material illustrates more vividly the political consternation and diplomatic uncertainty attendant on the accession of a new king.
[ترجمه گوگل]هیچ مطلب دیگری به وضوح حیرت سیاسی و عدم اطمینان دیپلماتیک ناشی از به قدرت رسیدن پادشاه جدید را نشان نمی دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ ماده دیگری شفافیت سیاسی و ناظر سیاسی عدم قطعیت دیپلماتیک را بر جلوس یک پادشاه جدید نشان نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید