constellation

/ˌkɑːnstəˈleɪʃn̩//ˌkɒnstəˈleɪʃn̩/

معنی: صورت فلکی، برج، مجمع الکواکب
معانی دیگر: (هر مجموعه ای که از اشخاص یا اجزای درخشانی تشکیل شده باشد) گروهه، جرگه، حلقه، دسته، (نجوم) صورت فلکی، استارگان، (نجوم) استارگانگاه (بخشی از آسمان که به صورت فلکی خاصی اختصاص دارد - امروزه آسمان را به 88 استارگانگاه تقسیم می کنند)، (رمل و اسطرلاب) طرزقرارگیری ستارگان هنگام تولد هرشخص، ستاره ی بخت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: constellatory (adj.)
(1) تعریف: any of eighty-eight groupings or patterns of stars named after the animals, objects, or mythological characters they are thought to resemble.

(2) تعریف: in astrology, the relative positioning of the stars and planets, esp. at the time of one's birth, believed to influence character and fate.

(3) تعریف: a gathering, grouping, or pattern of people, objects, ideas, or the like.

جمله های نمونه

1. a constellation of great scientists
محفلی از بزرگان علم

2. The Little Bear constellation is still used by navigators at sea.
[ترجمه گوگل]صورت فلکی خرس کوچک هنوز هم توسط دریانوردان در دریا مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]صورت فلکی دب اصغر هنوز توسط دریانوردان در دریا به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An unwary observer could easily mistake this constellation for a comet.
[ترجمه گوگل]یک ناظر بی احتیاط به راحتی می تواند این صورت فلکی را با یک دنباله دار اشتباه بگیرد
[ترجمه ترگمان]یک ناظر بی احتیاط می تواند به راحتی این صورت فلکی را به خاطر یک ستاره دنباله دار اشتباه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At our annual ceremony we had a whole constellation of film stars/directors.
[ترجمه گوگل]در مراسم سالانه‌مان، مجموعه‌ای از ستارگان/کارگردانان سینما داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما در مراسم سالیانه خود یک صورت فلکی از ستاره ها \/ directors داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The constellation of values that these stories promulgate has guided the family for several generations now.
[ترجمه گوگل]مجموعه ارزش‌هایی که این داستان‌ها منتشر می‌کنند، اکنون چندین نسل است که خانواده را هدایت کرده است
[ترجمه ترگمان]این صورت فلکی که این داستان ها را منتشر می کنند، اکنون خانواده را برای چندین نسل هدایت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The term "sibling rivalry" refers to a constellation of feelings.
[ترجمه گوگل]اصطلاح "رقابت خواهر و برادر" به مجموعه ای از احساسات اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]عبارت \"رقابت خواهر و برادر\" به صورت فلکی احساسات اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dark galaxy spiralled around her, each constellation pricked out in delicate shades of fragrance.
[ترجمه گوگل]کهکشان تاریک به دور او مارپیچی می‌چرخید، هر صورت فلکی در سایه‌های لطیفی از عطر بیرون می‌آمد
[ترجمه ترگمان]کهکشان تاریک در اطراف او قرار گرفت و هر صورت فلکی به رنگ های ظریف و لطیف فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The constellation appears as a cone-shaped configuration of bright stars.
[ترجمه گوگل]این صورت فلکی به صورت پیکربندی مخروطی شکل از ستارگان درخشان ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]این صورت فلکی به شکل یک پیکربندی مخروط شکل از ستارگان روشن ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His Goatibex Constellation won him wide acclaim, when it appeared in 1966 in Novy mir.
[ترجمه گوگل]صورت فلکی Goatibex او زمانی که در سال 1966 در Novy mir ظاهر شد، تحسین گسترده ای را برای او به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]صورت فلکی او هنگامی که در سال ۱۹۶۶ در Novy میر به چاپ رسید، او را تحسین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And that very night a new constellation appeared in the northernmost quarter of heaven.
[ترجمه گوگل]و در همان شب یک صورت فلکی جدید در شمالی ترین ربع بهشت ​​ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]و همان شب صورت فلکی جدید در شمالی ترین نقطه آسمان ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Much the most celebrated object in the constellation is Omicron Ceti or Mira, the prototype long-period variable.
[ترجمه گوگل]مشهورترین جرم در صورت فلکی Omicron Ceti یا Mira است که نمونه اولیه متغیر دوره طولانی است
[ترجمه ترگمان]بیشتر شی شناخته شده در صورت فلکی Omicron Ceti یا میرا، متغیر دوره نمونه اولیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It appears in the constellation Pisces, which has no bright stars.
[ترجمه گوگل]در صورت فلکی حوت ظاهر می شود که هیچ ستاره درخشانی ندارد
[ترجمه ترگمان]این برج در صورت فلکی ماهی قرار دارد که هیچ ستاره درخشانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Constellation Real Estate received conditional sketch phase approval to build 44 town houses on 39 acres.
[ترجمه گوگل]شرکت Constellation Real Estate برای ساخت 44 خانه شهری در 39 هکتار موافقت فاز طرح مشروط را دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]به منظور ساخت ۴۴ خانه شهری در ۳۹ هکتار زمین، املاک و صورت فلکی Real موافقت فاز طرح مشروط را دریافت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then, bit by bit, the shining, scented constellation sailed closer, promising - Chesarynth didn't know what.
[ترجمه گوگل]سپس، ذره ذره، صورت فلکی درخشان و معطر به نزدیک‌تر رفت و امیدوار بود - شزارنت نمی‌دانست چیست
[ترجمه ترگمان]سپس، کمی به بیت، صورت فلکی درخشان و خوشبو به سرعت حرکت کرد و قول داد که نمی داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A shifting constellation of part-time jobs is becoming the middle-class norm.
[ترجمه گوگل]یک مجموعه در حال تغییر از مشاغل پاره وقت در حال تبدیل شدن به هنجار طبقه متوسط ​​است
[ترجمه ترگمان]یک صورت فلکی تغییر یافته از مشاغل نیمه وقت، تبدیل به نرم طبقه متوسط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صورت فلکی (اسم)
asterism, constellation

برج (اسم)
house, pinnacle, month, asterism, constellation, tower, pylon, steeple

مجمع الکواکب (اسم)
constellation

تخصصی

[کامپیوتر] منظومه
[برق و الکترونیک] خوشه ف صورت فلکی 1. مجموعه ای از چند ماهواره مانند ماهواره هی ( جی پی اس 21 ( 21gps stellites ) که برای هدف خاصی نظیر پوشش چند گانه اختصاص یافته اند . 2.تجمعی ار ستارگان به شکل قابل تشخیص از زمین . در گذشته، نام خدایان و اساطیر باستانی و نیز حیوانات به روی این صورتهای فلکی گذاشته شده است، نظیر دب اکبر و دب اصغر .
[زمین شناسی] صورت فلکی مجموعه ای از ستارگان که بر حسب ظاهر شکل خاصی برای آنها قایل شده و هر یک را بر حسب شکل مربوط نامگذاری کرده اند

انگلیسی به انگلیسی

• group of stars; group of related feelings or ideas
a constellation is a named group of stars.

پیشنهاد کاربران

صورت فلکی؛ سریالی در سبک مهیج روانشناختی محصول شبکه اپل تی وی پلاس است. فضانوردی به نام جو پس از یک فاجعه در ایستگاه فضایی بین المللی، به زمین باز می گردد، اما به زودی متوجه قطعات گمشده ای در زندگی خود
...
[مشاهده متن کامل]
شده و می بیند که بخش های کلیدی زندگی اش، از جمله دختر جوانش، تغییر کرده اند. حال جو تصمیم می گیرد تا رازهای پنهان سفر فضایی خود را آشکار کرده و چیزهایی را که در زندگی از دست داده، دوباره به دست آورد اما…

constellation
منابع• https://www.imdb.com/title/tt19395018/?ref_=fn_al_tt_1
constellation ( n ) ( kɑnstəˈleɪʃn ) =a group of stars that forms a shape in the sky and has a name, e. g. The Little Bear constellation is still used by navigators at sea.
constellation
فرهنگ پویا: مجموعه، گروه، دسته
تعدادی از واژگان علم نجوم به انگلیسی:
astronomy = علم نجوم
The solar system = منظومه شمسی
The sun = خورشید 🌞
Mercury = عطارد، تیر
Venus = زهره، ناهید
Earth = زمین 🌎
...
[مشاهده متن کامل]

Mars = مریخ، بهرام
Jupiter = مشتری، هرمز
Saturn = زحل، کیوان
Uranus = اورانوس
Neptune = نپتون
space = فضا
galaxy = کهکشان
orbit = مدار
meteorite = شهاب سنگ
comet = ستاره دنباله دار
asteroid = سیارک
asteroid belt = کمربند سیارک ها ( بین مریخ و مشتری )
meteor / shooting star / falling star = شهاب سنگی که در حال سوختن وارد اتمسفر زمین می شود
black hole = سیاه چاله
dark matter = ماده تاریک
gravity = جاذبه
axis = محور
star = ستاره
eclipse = خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی
solar eclipse = خورشید گرفتگی
lunar eclipse = ماه گرفتگی
supernova = سوپرنوا، ابرنواختر
the Big Bang = بیگ بنگ
constellation = صورت فلکی
cosmology = کیهان شناسی
dwarf planet = سیاره کوتوله
light year = سال نوری
terrestrial = زمینی، خاکی
celestial = آسمانی
extraterrestrial = فرازمینی

سرمشق، آرایش ( در علوم اجتماعی )
taking advantage of the shifting constellation of power throughout the known world.
منابع• https://www.merriam-webster.com/dictionary/constellation
صوت فلکی
The Little Bear constellation is still used by navigators at sea.
مجموعه ای از افراد، اشیا یا ایده ها
a constellation of Hollywood talent
عالم ، سپهر . . . .
عالم حسابداری و اقتصاد Constellation of accounting and economic
constellation ( نجوم )
واژه مصوب: صورت فلکی
تعریف: مجموعه‏ای از ستاره‏ها که از زمین نزدیک به هم دیده می شوند و به شکل خاصی تصور می شوند|||متـ . صورت
صورت فلکی ؛ جمعی از بزرگان
# The Little Dipper constellation is still used by navigators at sea
# a constellation of great scientists
اختر
محفل، مجموعه
مجموعه، دسته
a constellation of symptoms
مجموعه ای از علائم ( بیماری )
سپهرآرائی ( در حوزه ی علوم اجتماعی ) مثال historical constellation سپهرآرائی تاریخی
منظومه
پیکر آسمانی ، پیکره آسمانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس