constabulary

/kənˈstæbjəˌleri//kənˈstæbjʊləri/

معنی: پاسبانان یک محل، نیروی شهربانی
معانی دیگر: شهربانی، ژاندارمری، نیروی انتظامی (غیر از ارتش)، ناحیه یا محله ی تحت مراقبت پاسبان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: constabularies
(1) تعریف: a district's police force or group of constables.

(2) تعریف: a police group organized like the military.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to constables or their organization and function.

جمله های نمونه

1. According to figures released by Durham constabulary there are 93firearms legally held in the county, 098 are shotguns.
[ترجمه گوگل]بر اساس ارقام منتشر شده توسط پاسبان دورهام، 93 اسلحه به طور قانونی در این شهرستان نگهداری می شود که 098 اسلحه ساچمه ای هستند
[ترجمه ترگمان]طبق آمار منتشر شده توسط موسسه دوره ام، ۹۳ سلاح گرم قانونی در این شهرستان وجود دارد که ۰۹۸ تفنگ ساچمه ای دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But what constabulary safeguards do those altruistic groups maintain?
[ترجمه گوگل]اما این گروه‌های نوع‌دوست چه تدابیری را حفظ می‌کنند؟
[ترجمه ترگمان]اما این گروه های نوع دوستانه چه حفاظتی را حفظ می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But as inspector of constabulary he would be responsible for its proper conduct.
[ترجمه گوگل]اما به عنوان بازرس پاسبانی مسئولیت رفتار صحیح آن را بر عهده خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]اما به عنوان بازرس of مسئول رفتار صحیح او خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Pribram constabulary caught the offenders, three girls and two boys aged between 13 and
[ترجمه گوگل]پلیس پریبرام متخلفان، سه دختر و دو پسر 13 ساله را دستگیر کرد
[ترجمه ترگمان]The constabulary مجرمین، سه دختر و دو پسر را در سن ۱۳ سالگی دستگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Royal Ulster Constabulary said the attack is linked to the feud between rival loyalist paramilitaries.
[ترجمه گوگل]پلیس سلطنتی اولستر گفت که این حمله به دشمنی بین شبه نظامیان وفادار رقیب مرتبط است
[ترجمه ترگمان]سپاه سلطنتی آلستر گفت که این حمله به دشمنی میان شبه نظامیان وفادار به وفاداران مربوط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Royal Newfoundland Constabulary said police did not suspect foul play in Noseworthy's death.
[ترجمه گوگل]پلیس سلطنتی نیوفاندلند گفت که پلیس در مرگ نوزورثی به بازی ناپسند مشکوک نیست
[ترجمه ترگمان]پاسبانی مرزی Newfoundland گفت که پلیس مظنون به بازی کثیف در مرگ Noseworthy نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A word in the ear of the Weatherfield constabulary.
[ترجمه گوگل]سخنی در گوش پاسبان ودرفیلد
[ترجمه ترگمان]یک کلمه در گوش the constabulary
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Royal Ulster Constabulary acted under army instructions in antiterrorist and related matters.
[ترجمه گوگل]پاسبان سلطنتی اولستر تحت دستورات ارتش در امور ضد تروریستی و مرتبط عمل می کرد
[ترجمه ترگمان]سپاه اول آلستر ارتش تحت دستور ارتش در زمینه ضد تروریستی و مسائل مربوط به آن عمل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cheshire Constabulary youth five-a-side contest is open to teams of seven, including substitutes, from under-10s to under-16s.
[ترجمه گوگل]مسابقه پنج نفره جوانان پلیس چشایر برای تیم های هفت نفره، از جمله بازیکنان تعویضی، از زیر 10 سال تا زیر 16 سال آزاد است
[ترجمه ترگمان]یک مسابقه پنج جانبه جوانان از جمله جایگزین ها، از زیر ۱۰ سال تا زیر ۱۶ سال، برای تیم هایی از هفت گروه، از جمله جایگزین، باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Norfolk Constabulary in collaboration with the Doberman Security Service had sewn Bacton up tighter.
[ترجمه گوگل]پاسبانی نورفولک با همکاری سرویس امنیتی دوبرمن، بکتون را محکم‌تر دوخته بود
[ترجمه ترگمان]پاسبانان نورفولک در هم کاری با سرویس امنیتی Doberman Bacton را محکم تر دوخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His amount of deposit has aroused constabulary doubt, so the constable begins to investigate him.
[ترجمه گوگل]مبلغ سپرده او شک و تردید پلیس را برانگیخته است، بنابراین پاسبان شروع به تحقیق از او می کند
[ترجمه ترگمان]میزان سپرده او تردیدهایی را برانگیخته است، بنابراین پاسبان شروع به تحقیق درباره او می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Your task is constabulary smile from road of car window introversion.
[ترجمه گوگل]وظیفه شما لبخند پاسبانی از جاده درونگرایی شیشه ماشین است
[ترجمه ترگمان]وظیفه شما constabulary لبخند از راه درون گرایی پنجره ماشین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jones, look you had joined constabulary force.
[ترجمه گوگل]جونز، ببین تو به نیروی پاسبانی پیوسته بودی
[ترجمه ترگمان]جونز، ببین تو به نیروی کمکی ملحق شدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Constabulary bate, blow alarm chirp comes check, captain is obliged to halt the car.
[ترجمه گوگل]ضربت پاسبانی، صدای زنگ صدای جیر جیر چک می شود، کاپیتان موظف است ماشین را متوقف کند
[ترجمه ترگمان]خلبان اتوماتیک زنگ می زند و صدا می کند، کاپیتان مجبور است اتومبیل را متوقف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Our friends in the Royal Irish Constabulary would like to shut me up.
[ترجمه گوگل]دوستان ما در پلیس سلطنتی ایرلند مایلند دهان من را ببندند
[ترجمه ترگمان]دوستان ما در سپاه سلطنتی ایرلند مایلند من را خفه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاسبانان یک محل (اسم)
constabulary

نیروی شهربانی (اسم)
constabulary

انگلیسی به انگلیسی

• group of constables, officers of the peace; military police
pertaining to constables or their duties
in britain, a constabulary is the police force of a particular area.

پیشنهاد کاربران

کانستَب یولِری
________________________________________
🔸 معادل فارسی:
نیروی پلیس / واحد انتظامی / پلیس محلی / مأموران قانون
در زبان محاوره ای و تخصصی:
پلیس منطقه ای، نیروهای انتظامی، واحد پلیس سنتی، مأموران قانون
...
[مشاهده متن کامل]

________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( رسمی – حقوقی ) :**
واحد یا سازمانی از مأموران قانون که مسئول حفظ نظم، اجرای قانون و امنیت عمومی هستند
مثال: The local constabulary responded quickly to the disturbance.
پلیس محلی به سرعت به آشوب واکنش نشون داد.
2. ** ( تاریخی – بریتانیایی ) :**
در بریتانیا، اشاره به ساختار سنتی پلیس منطقه ای، به ویژه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم
مثال: He served in the Yorkshire constabulary for 30 years.
سی سال در نیروی پلیس یورکشایر خدمت کرد.
3. ** ( نظامی – استعاری ) :**
در برخی کشورها، به نیروهای شبه نظامی یا انتظامی که وظایف پلیسی دارند نیز گفته می شود
مثال: The colonial constabulary maintained order in remote provinces.
نیروی انتظامی مستعمراتی در استان های دورافتاده نظم رو حفظ می کرد.
4. ** ( ادبی – طنزآمیز ) :**
در متون داستانی یا طنز، گاهی برای اشاره رسمی و با فاصله به پلیس استفاده می شه
مثال: The constabulary was not amused by his antics.
پلیس از رفتارهای اون خوشش نیومد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
police force – law enforcement – patrol – gendarmerie – local police – officers

نیروی انتظامی، شهربانی، ژاندارمری
شهربانی