constable

/ˈkɑːnstəbl̩//ˈkɒnstəbl̩/

معنی: پاسبان، افسر ارتش، پاسبان محلی
معانی دیگر: (در قرون وسطی) رئیس دربار، فرمانده گارد سلطنتی، فرمانده قلعه، دژدار، کوتوال، (انگلیس) پاسبان (در امریکا می گویند: police officer)، جان کانستابل (نقاش انگلیسی)، ضابط

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: constableship (n.)
(1) تعریف: a peace officer, esp. in a small town or village.

(2) تعریف: in the medieval period, a high-ranking military officer serving a monarch.

جمله های نمونه

1. A police constable is handling all inquiries.
[ترجمه گوگل]یک پاسبان پلیس در حال رسیدگی به تمام تحقیقات است
[ترجمه ترگمان]یک پاسبان پلیس در حال رسیدگی به همه تحقیقات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Constable was a great English artist.
[ترجمه گوگل]پاسبان یک هنرمند بزرگ انگلیسی بود
[ترجمه ترگمان]کانستبل یک هنرمند بزرگ انگلیسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Have you finished your report, Constable?
[ترجمه گوگل]گزارشت را تمام کردی، پاسبان؟
[ترجمه ترگمان]سرکار، گزارش شما را تمام کرده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Could you please help me, Constable?
[ترجمه گوگل]میشه لطفا به من کمک کنید، پاسبان؟
[ترجمه ترگمان]سرکار، لطفا به من کمک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was a constable at Sutton police station.
[ترجمه گوگل]او یک پاسبان در ایستگاه پلیس ساتون بود
[ترجمه ترگمان]او یک پاسبان پاسگاه پلیس ساتون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The constable had reasonable grounds for arresting her.
[ترجمه گوگل]پاسبان دلایل منطقی برای دستگیری او داشت
[ترجمه ترگمان]پاسبان دلایل منطقی برای بازداشت او داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Perhaps the constable who carried out the test was merely having a run of bad luck.
[ترجمه گوگل]شاید پاسبانی که این آزمایش را انجام داد، فقط یک بدشانسی داشت
[ترجمه ترگمان]شاید the که آزمایش را اجرا کرده بود فقط شانس بد بخت و اقبال بدی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The county's chief constable, who heads a national committee on crime, says he hasn't the resources to cope.
[ترجمه گوگل]پاسبان ارشد شهرستان، که ریاست کمیته ملی جرم و جنایت را بر عهده دارد، می گوید که منابع لازم برای مقابله با آن را ندارد
[ترجمه ترگمان]رئیس این استان که ریاست یک کمیته ملی را بر عهده دارد، می گوید که او منابع برای مقابله با آن را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An hour later a police constable went to the house to confirm Mr Hutchinson's fears.
[ترجمه گوگل]یک ساعت بعد یک پاسبان پلیس برای تایید ترس آقای هاچینسون به خانه رفت
[ترجمه ترگمان]یک ساعت بعد، یک پاسبان پلیس به خانه رفت تا ترس آقای هاتکینسون را تایید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Constable Collins liked shrimp and often bought a tub of them when he was down on the Front.
[ترجمه گوگل]پاسبان کالینز به میگو علاقه داشت و اغلب زمانی که در جبهه بود وان از آنها می خرید
[ترجمه ترگمان]سرکار کالینز میگو را دوست داشت و اغلب وقتی در جبهه بود یک وان از آن ها خریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I recognised the uniform of a police constable.
[ترجمه گوگل]لباس یک پاسبان پلیس را شناختم
[ترجمه ترگمان]من یونیفورم یک پاسبان پلیس را شناختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The constable must not be exceeding his authority, such as detaining a person without a power of arrest.
[ترجمه گوگل]پاسبان نباید از اختیارات خود تجاوز کند، مانند بازداشت شخصی بدون قدرت دستگیری
[ترجمه ترگمان]این پاسبان نباید بیش از حد از اختیارات خود تجاوز کند، مانند بازداشت یک فرد بدون قدرت دستگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Constable was a commercial artist who needed to paint visually stunning works to make enough money to support his family.
[ترجمه گوگل]Constable یک هنرمند تجاری بود که نیاز به نقاشی آثار بصری خیره کننده داشت تا بتواند پول کافی برای حمایت از خانواده خود به دست آورد
[ترجمه ترگمان]کانستبل یک هنرمند تجاری بود که برای جلب رضایت خانواده اش به کاره ای حیرت انگیز خود نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Constable McLennan stated that children of primary school age were allowed to cycle on the pavement.
[ترجمه گوگل]پاسبان مک لنان اظهار داشت که کودکان در سن دبستان مجاز به دوچرخه سواری در پیاده رو هستند
[ترجمه ترگمان]Constable، McLennan، اظهار داشت که کودکان دبستانی مجاز به دوچرخه سواری در پیاده رو هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاسبان (اسم)
peon, guard, bobby, constable, policeman, cop, police, gendarme, police patrol

افسر ارتش (اسم)
constable

پاسبان محلی (اسم)
constable

انگلیسی به انگلیسی

• officer of the peace; police officer (british)
a constable is a police officer of the lowest rank in britain.

پیشنهاد کاربران

بپرس