معنی: توطئه چیدن – دسیسه کردن ( معمولاً به صورت مخفیانه و غیرقانونی )
1 They were conspiring to overthrow the government – آن ها در حال توطئه برای سرنگونی دولت بودند
... [مشاهده متن کامل]
2 He was accused of conspiring against his boss – او به دسیسه چینی علیه رئیسش متهم شد
معنی: هم دستی یا هماهنگی ( ناخواسته یا اتفاقی ) برای ایجاد یک نتیجه منفی
1 Bad weather and traffic conspired to make us late – هوا و ترافیک دست به دست هم دادند تا ما دیر برسیم
2 Everything seemed to be conspiring against her that day – انگار همه چیز آن روز علیه او دست به دست هم داده بود
توطئه، دسیسه
تبانی کردن، همکاری کردن
تبانی کردن، همکاری کردن
هم پیمان شدن ، دست به یکی کردن برای انجام کار بد