consonance

/ˈkɒnsənəns//ˈkɒnsənəns/

معنی: هم اهنگی، هم صدایی، توافق صدا
معانی دیگر: (هماهنگی و توافق اجزای هر چیز به ویژه در موسیقی) همسازی، توافق، هم آوایی، (عروض انگلیسی) قافیه ی ناقص (این نوع قافیه: حروف بی صدای هجاهای موکد تکرار می شوند ولی حروف باصدا تکرار نمی شوند مثلا: maker و mocker)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: agreement, correspondence, or harmony.
متضاد: discord
مشابه: concord, tune, unity

- There is little consonance among the ideas presented in your paper; in fact, you seem to contradict yourself repeatedly.
[ترجمه گوگل] بین ایده های ارائه شده در مقاله شما همخوانی کمی وجود دارد در واقع، به نظر می رسد که شما بارها و بارها با خود تناقض دارید
[ترجمه ترگمان] در بین ایده هایی که در مقاله شما ارائه شده اند هماهنگی کمی وجود دارد؛ در واقع، به نظر می رسد که شما به طور مکرر با خودتان متناقض هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in music, a combination of tones considered to be harmonious and restful. (Cf. dissonance.){in music, a combination of tones considered to be harmonious and restful.)
متضاد: cacophony, dissonance

- The mellow consonance of this passage contrasts with the harsh harmonies of the rest of the piece.
[ترجمه گوگل] همخوانی ملایم این قطعه با هارمونی های خشن بقیه قطعه در تضاد است
[ترجمه ترگمان] The این دالان با the خشن باقی آن تضاد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in prosody, the repetition of the same consonant sound, esp. at the ends of words, as in "print" and "bat".

- The poet uses both consonance and alliteration, especially ‘b' and ‘k' sounds, to heighten the sense of violence in the combat scene.
[ترجمه گوگل] شاعر از همخوانی و همخوانی، به ویژه صداهای «ب» و «ک» برای افزایش حس خشونت در صحنه نبرد استفاده می کند
[ترجمه ترگمان] شاعر هم موافق است و هم alliteration، به خصوص \"ب و\" k به نظر می رسد، تا حس خشونت در صحنه نبرد را تشدید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. in consonance with
در توافق با،در هماهنگی با

2. out of consonance with
ناهماهنگ با،ناموافق با

3. The consonance of intervals is also dissipated by distance.
[ترجمه گوگل]همخوانی فواصل نیز با فاصله از بین می رود
[ترجمه ترگمان]هماهنگی فواصل هم با فاصله کم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These things suggested a want of easy consonance with the deeper rhythms of life.
[ترجمه گوگل]این چیزها حاکی از عدم همخوانی آسان با ریتم های عمیق تر زندگی بود
[ترجمه ترگمان]این چیزها نیاز به هماهنگی آسان با ریتم های عمیق تر زندگی را نشان می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This type of democracy is in consonance with our own African heritage.
[ترجمه گوگل]این نوع دموکراسی با میراث آفریقایی خود ما همخوانی دارد
[ترجمه ترگمان]این نوع دموکراسی هماهنگ با میراث مشترک آفریقایی ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The interval and the consonance of an octave.
[ترجمه گوگل]فاصله و همخوانی یک اکتاو
[ترجمه ترگمان]فاصله و هماهنگ بودن یک اکتاو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cognitive consonance is a consistency between the knowledge, ideas and beliefs .
[ترجمه گوگل]همخوانی شناختی سازگاری بین دانش، عقاید و باورها است
[ترجمه ترگمان]هماهنگی شناختی هماهنگی بین دانش، ایده ها و عقاید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Is not the same but will also have consonance malaise?
[ترجمه گوگل]آیا یکسان نیست، اما ناخوشایند همخوانی نیز خواهد داشت؟
[ترجمه ترگمان]آیا چنین نیست، بلکه موافق با بیقراری است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. PM certification programs will be offered in consonance with this project classification system.
[ترجمه گوگل]برنامه های صدور گواهینامه PM مطابق با این سیستم طبقه بندی پروژه ارائه خواهد شد
[ترجمه ترگمان]برنامه های صدور گواهی نامه PM با این سیستم طبقه بندی پروژه هماهنگ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is in consonance with their being polygamous.
[ترجمه گوگل]این با چندهمسری بودن آنها همخوانی دارد
[ترجمه ترگمان]این با همسر بودن آن ها هماهنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Word of God is in consonance with evidence.
[ترجمه گوگل]کلام خدا با شواهد هماهنگ است
[ترجمه ترگمان]کلمه خداوند موافق با شواهد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His actions were not in consonance with his words.
[ترجمه گوگل]اعمال او با سخنان او همخوانی نداشت
[ترجمه ترگمان]رفتارش با کلماتش هیچ مفهومی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Alliteration, assonance and consonance are three main rhetorical devices, and literal translation, interpretation and naturalization are the main translation approach.
[ترجمه گوگل]همخوانی، همخوانی و همخوانی سه ابزار بلاغی اصلی هستند و ترجمه تحت اللفظی، تفسیر و طبیعی سازی رویکرد اصلی ترجمه هستند
[ترجمه ترگمان]alliteration، assonance و موافق سه ابزار اصلی هستند، و ترجمه دقیق، تفسیر و اعطای تابعیت، رویکرد ترجمه اصلی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. a policy that is popular because of its consonance with traditional party doctrine.
[ترجمه گوگل]سیاستی که به دلیل همخوانی با دکترین سنتی حزب محبوب است
[ترجمه ترگمان]سیاستی که به دلیل هماهنگی آن با اصول سنتی حزب محبوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These results are in consonance with human's experiences.
[ترجمه گوگل]این نتایج با تجربیات انسان همخوانی دارد
[ترجمه ترگمان]این نتایج موافق با تجربیات انسان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هم اهنگی (اسم)
accord, harmony, coordination, cadence, consonance, concert, unison, synchrony, concordance

هم صدایی (اسم)
consonance, unison, assonance, homophony

توافق صدا (اسم)
consonance

تخصصی

[آمار] هماوایی

انگلیسی به انگلیسی

• correspondence of sounds, harmony among components

پیشنهاد کاربران

همسازی
همخوانی
همخوان آرایی.
consonance ( موسیقی )
واژه مصوب: ملایمت
تعریف: احساس ثبات و خوشایندی ناشی از شنیدن دو یا چند صدا

بپرس