consoling

جمله های نمونه

1. There was no way of consoling her grief-stricken family.
[ترجمه گوگل]هیچ راهی برای تسلیت خانواده غمزده او وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ راهی برای تسلی دادن خانواده grief وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I was consoling Liz on having broken up with her boyfriend.
[ترجمه گوگل]داشتم به لیز به خاطر جدا شدن از دوست پسرش دلداری می دادم
[ترجمه ترگمان]من داشتم به لیز دلداری می دادم که با دوست پسرش بهم زده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She put a consoling arm around his shoulders.
[ترجمه گوگل]بازوی دلداری را دور شانه هایش انداخت
[ترجمه ترگمان]او بازویش را به آرامی دور شانه هایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Michael's voice was gentle and consoling.
[ترجمه گوگل]صدای مایکل ملایم و تسلی بخش بود
[ترجمه ترگمان]صدای مایکل آرام و آرامش بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The men dream of nurturing and consoling; the women want the right to be tough and child-free.
[ترجمه گوگل]مردان رویای پرورش و تسلی دارند زنان خواهان حق سرسخت بودن و بدون فرزند هستند
[ترجمه ترگمان]مردان آرزوی پرورش و تسلی دادن را دارند؛ زن ها می خواهند که حق داشته باشند و آزاد باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The only consoling thought was that the bad weather now extended south down the coast and would hold the Columbia up too.
[ترجمه گوگل]تنها فکر تسلی‌دهنده این بود که هوای بد اکنون به سمت جنوب تا ساحل کشیده شده و کلمبیا را نیز بالا نگه می‌دارد
[ترجمه ترگمان]تنها فکر تسلی خاطر این بود که آب و هوای بد حالا به جنوب امتداد پیدا کرده و کلمبیا را هم در آنجا نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She climbed wearily out of bed, consoling herself that her physical injuries, at least, were healing fast.
[ترجمه گوگل]او با خستگی از رختخواب بلند شد و به خود دلداری داد که حداقل جراحات جسمی اش به سرعت در حال بهبود است
[ترجمه ترگمان]او خسته و کوفته از تخت بالا رفت و خود را تسلی داد که جراحات فیزیکی او، دست کم، به سرعت بهبود یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Consoling this new Sapphire gold brooder - note its brooding pouch, fully crossed scales and golden head features. . . .
[ترجمه گوگل]برای تسلیت به این جوجه کش طلای یاقوت کبود - به کیسه پرورش، فلس های کاملاً متقاطع و ویژگی های سر طلایی آن توجه کنید
[ترجمه ترگمان]این this طلای Sapphire را در دست داشت - کیسه brooding را که به طور کامل از scales و features سر طلایی پوشیده بود، یادداشت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He smiled at these consoling words.
[ترجمه گوگل]با این کلمات دلگرم کننده لبخند زد
[ترجمه ترگمان]به این کلمات آرامش بخش لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The scene in the Gospel is consoling: even the apostles lose hold of their faith and trust in an hour of great distress-at least to start with.
[ترجمه گوگل]صحنه انجیل تسلیت‌بخش است: حتی حواریون نیز در یک ساعت پریشانی بزرگ، ایمان و اعتماد خود را از دست می‌دهند - حداقل برای شروع
[ترجمه ترگمان]صحنه انجیل تسلی می دهد: حتی the ایمان خود را از دست می دهند و به یک ساعت نومیدی بزرگ ایمان دارند - لااقل باید شروع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All of this is vaguely endearing and even consoling—a little like watching a giant computer hash up some simple arithmetic.
[ترجمه گوگل]همه این‌ها به‌طور مبهم دوست‌داشتنی و حتی تسلی‌دهنده هستند - کمی شبیه تماشای رایانه‌ای غول‌پیکر که حسابی ساده را هش می‌کند
[ترجمه ترگمان]همه این ها، دوست داشتنی و حتی آرامش بخش است - کمی شبیه تماشای یک کامپیوتر غول پیکر است که به یک رشته ریاضیات ساده توجه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Consoling a colicky baby night after night is terribly hard.
[ترجمه گوگل]تسلی دادن نوزاد کولیکی شب به شب به طرز وحشتناکی سخت است
[ترجمه ترگمان]یک شب، بعد از شب، یک بچه دل درد دارد، خیلی سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Because lacks consoling in the real life which should have, then transfers but explores the life and the cosmic inventory metaphysical significance.
[ترجمه گوگل]زیرا فاقد تسلی در زندگی واقعی است که باید داشته باشد، سپس حیات و موجودی کیهانی اهمیت متافیزیکی را منتقل می کند، اما کاوش می کند
[ترجمه ترگمان]زیرا فاقد تسلی در زندگی واقعی است که باید داشته باشد، سپس نقل و نقل می کند، بلکه به بررسی زندگی و اهمیت metaphysical کیهانی می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ivan the Terrible is consoling a non-achiever.
[ترجمه گوگل]ایوان وحشتناک در حال تسلی دادن یک فرد غیرموفق است
[ترجمه ترگمان]ایوان مخوف، مایه تسلی a است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Full of the breath of the Lord, consoling and comforting many.
[ترجمه گوگل]مملو از نفس خداوند است که بسیاری را تسلی و تسلی می بخشد
[ترجمه ترگمان]سرشار از نفس خدا، دلداری دادن و تسلی دادن بسیاری از آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• comforting, affording comfort

پیشنهاد کاربران

تسلی دادن
Consoling
( صفت ) تسلی بخش
تسلی کردن، ارام کردن، دلداری دادن

بپرس