1. the consolidation of fibrous matter under pressure
سفت شدن مواد ساخته شده از الیاف در اثر فشار
2. the consolidation of his political power
تحکیم قدرت سیاسی او
3. they are thinking about the consolidation of the two companies
آنها در فکر ادغام آن دو شرکت هستند.
4. Although it has yet to happen, cross-border consolidation of Europe's banking industry is regarded as a done deal.
[ترجمه گوگل]اگرچه هنوز این اتفاق نیفتاده است، ادغام فرامرزی صنعت بانکداری اروپا به عنوان یک معامله تمام شده تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]اگرچه هنوز این اتفاق رخ نداده است، یکپارچگی فرامرزی صنعت بانکداری اروپا به عنوان یک قرارداد انجام شده در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The shakeout fuels the consolidation, as groups of lawyers from failed firms attach themselves to larger firms.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که گروههایی از وکلا از شرکتهای شکست خورده خود را به شرکتهای بزرگتر متصل میکنند، این حرکت به ادغام دامن میزند
[ترجمه ترگمان]The به عنوان گروهی از وکلا از شرکت های ناموفق خود را به شرکت های بزرگ تر متصل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Using consolidation to get rid of duplicative layers or segments is fine, with an important caveat.
[ترجمه گوگل]استفاده از یکپارچه سازی برای خلاص شدن از لایه ها یا بخش های تکراری، با یک هشدار مهم، خوب است
[ترجمه ترگمان]استفاده از تثبیت برای خلاص شدن از لایه ها یا بخش های مکرر خوب است، با یک اخطار مهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Competition for the lowest price and consolidation in the health-care industry are making things worse.
[ترجمه گوگل]رقابت برای پایینترین قیمت و ادغام در صنعت مراقبتهای بهداشتی اوضاع را بدتر میکند
[ترجمه ترگمان]رقابت برای پایین ترین قیمت و تثبیت در صنعت بهداشت و درمان، اوضاع را بدتر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. With downsizing and consolidation all the rage, owners are left with empty spaces and few choices in reusing them.
[ترجمه گوگل]با کوچک سازی و ادغام همه جانبه، صاحبان با فضاهای خالی و انتخاب های کمی در استفاده مجدد از آنها باقی می مانند
[ترجمه ترگمان]با کاهش اندازه و تحکیم تمام خشم، مالکان با فضاهای خالی و انتخاب های کمی در استفاده مجدد از آن ها باقی می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. With this transformation came administrative change and consolidation of a coherent political agenda.
[ترجمه گوگل]با این دگرگونی، تغییرات اداری و تحکیم یک دستور کار سیاسی منسجم به وجود آمد
[ترجمه ترگمان]با این تحول، تغییر اداری و تحکیم یک دستور کار سیاسی منسجم مطرح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. With most forms of taxation, there is the consolidation of contributing towards a social purpose.
[ترجمه گوگل]در اکثر اشکال مالیات، مشارکت در جهت یک هدف اجتماعی ادغام می شود
[ترجمه ترگمان]با بیشتر اشکال مالیات، تثبیت مشارکت در یک هدف اجتماعی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In this sense, it may be that democratic consolidation is merely a political situation in which democracy has not broken down.
[ترجمه گوگل]به این معنا، ممکن است تحکیم دموکراتیک صرفاً یک وضعیت سیاسی باشد که در آن دموکراسی از هم نپاشد
[ترجمه ترگمان]به این معنا، ممکن است تثبیت دموکراتیک صرفا یک موقعیت سیاسی باشد که در آن دموکراسی از بین نرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In line with our current policy of consolidation, no new courses have been introduced during the year.
[ترجمه گوگل]در راستای سیاست فعلی تجمیع ما، در طول سال هیچ رشته جدیدی معرفی نشده است
[ترجمه ترگمان]در راستای سیاست کنونی تحکیم، هیچ دوره جدیدی در طول سال مطرح نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. On consolidation, the assets and liabilities of overseas subsidiary and associated undertakings are translated at the completion rate of exchange.
[ترجمه گوگل]در ادغام، داراییها و بدهیهای شرکتهای تابعه خارج از کشور و شرکتهای وابسته به نرخ تکمیل تبدیل میشوند
[ترجمه ترگمان]در تحکیم، دارایی ها و تعهدات شرکت های تابعه خارجی و تعهدات مرتبط با نرخ تکمیل مبادله ترجمه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The next decade should be one of consolidation a d steady improvement.
[ترجمه گوگل]دهه آینده باید یک دهه تثبیت و بهبود مستمر باشد
[ترجمه ترگمان]دهه بعدی باید یکی از تثبیت یک بهبود پایدار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید