consolidated

/kənˈsɑːləˌdet//kənˈsɒlɪdeɪt/

یکپارچه (شده)، ادغام شده، در آمیخته، یکجا، تلفیقی، محکم کردن، یکی کردن، یک رقم کردن

جمله های نمونه

1. consolidated fund
صندوق (یا اعتبار) تلفیقی

2. consolidated
یکپارچه (شده)،ادغام شده،در آمیخته،یکجا،تلفیقی

3. the troops consolidated their positions
سربازان مواضع خود را مستحکم کردند.

4. the two companies consolidated
دو شرکت به هم پیوستند.

5. Our troops consolidated our position with reinforcements.
[ترجمه محمد] نیرو های پشتیبان در این موقعیت با نیروهای ما ادغام میشوند
|
[ترجمه گوگل]نیروهای ما موقعیت ما را با نیروهای کمکی تثبیت کردند
[ترجمه ترگمان]نیروهای ما در موقعیت ما با نیروهای کمکی شرکت می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They consolidated seven provinces to form four new ones.
[ترجمه گوگل]آنها هفت استان را ادغام کردند تا چهار استان جدید تشکیل دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها هفت استان را برای تشکیل چهار استان جدید تحکیم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The company has consolidated its position as the country's leading gas supplier.
[ترجمه گوگل]این شرکت جایگاه خود را به عنوان پیشروترین تامین کننده گاز کشور تثبیت کرده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت موقعیت خود را به عنوان تامین کننده گاز اصلی کشور تثبیت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Brydon's team-mate Martin Williamson consolidated his lead in the National League when he won the latest round.
[ترجمه گوگل]مارتین ویلیامسون، هم تیمی برایدون، با پیروزی در آخرین دور، برتری خود را در لیگ ملی تثبیت کرد
[ترجمه ترگمان]هم تیمی او، مارتین ویلیامسون، وقتی آخرین راند را برنده شد، پیشتازی خود را در لیگ ملی تحکیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Italy consolidated their lead with a second goal.
[ترجمه ش] ایتالیا با گل دوم، برتری خود را تثبیت کرد
|
[ترجمه گوگل]ایتالیا با گل دوم برتری خود را تثبیت کرد
[ترجمه ترگمان]ایتالیا با هدف دوم خود را تحکیم بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All the debts have been consolidated.
[ترجمه گوگل]تمام بدهی ها تجمیع شده است
[ترجمه ترگمان]همه بدهی ها درهم ادغام شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The team consolidated their lead with a third goal.
[ترجمه گوگل]این تیم با گل سوم برتری خود را تثبیت کرد
[ترجمه ترگمان]این تیم با هدف سوم پیشتازی خود را تحکیم بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The party consolidated its hold on power during its term of office.
[ترجمه گوگل]این حزب قدرت خود را در طول دوره ریاست خود تثبیت کرد
[ترجمه ترگمان]این حزب تسلط خود را در قدرت طی دوره تصدی خود تحکیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Those two banks have consolidated and formed a single large bank.
[ترجمه گوگل]این دو بانک ادغام شده و یک بانک بزرگ واحد را تشکیل داده اند
[ترجمه ترگمان]این دو بانک یک بانک بزرگ واحد را تحکیم و تشکیل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Enemy forces have consolidated their hold on the northern province.
[ترجمه گوگل]نیروهای دشمن کنترل خود را در شمال استان مستحکم کرده اند
[ترجمه ترگمان]نیروهای دشمن انبار خود را در استان شمالی تحکیم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. With his new play he has consolidated his position as the country's leading dramatist.
[ترجمه گوگل]او با نمایشنامه جدیدش جایگاه خود را به عنوان نمایشنامه نویس برجسته کشور تثبیت کرده است
[ترجمه ترگمان]او با بازی جدیدش موقعیت خود را به عنوان نمایشنامه نویس پیشرو کشور تحکیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• united, joined; merged, combined; made firm, strengthened

پیشنهاد کاربران

۱. متحد ۲. مشترک
مثال:
My mother works in a consolidated farm.
مادرم در یک مزرعه مشترک کار می کند.
تثبیت شده
محکم و جامد شده
تصویب شده در زبان تخصصی حقوق
تلفیق شده
تحکیم یافته : عمران

بپرس