consistently

/kənˈsɪstəntli//kənˈsɪstəntli/

چنانکه باهم جور,نامنتاقصشد,بطورموافق

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in a consistent manner; in accordance with the established pattern.

- She consistently gets good grades, no matter how hard the subject.
[ترجمه محمدرضا فارسی نژاد] او پی در پی نمرات خوب کسب می کند، مهم نیست که درس چقدر سخت باشد
|
[ترجمه محمد کرمی] او به صورت پی در پی نمرات عالی میگیرد. مهم نیست که درسش چقدر سخت است
|
[ترجمه گوگل] او به طور مداوم نمرات خوبی می گیرد، مهم نیست که موضوع چقدر سخت است
[ترجمه ترگمان] او به طور مداوم نمرات خوبی می گیرد، مهم نیست که موضوع چقدر سخت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He is consistently late, so I never expect him to be on time, much less early.
[ترجمه بی نام و نشون] او به طور مداوم دیر میکند، بنابراین انظار ندارم به موقع برسد.
|
[ترجمه مهرنوش] او همیشه دیر می کند، بنابراین من هیچ وقت انتظار به موقع رسیدن از اون رو ندارم، زودتر رسیدن که اصلا.
|
[ترجمه گوگل] او دائماً دیر می کند، بنابراین من هرگز انتظار ندارم که او به موقع بیاید، حتی زودتر
[ترجمه ترگمان] او به طور مداوم دیر شده است، بنابراین من هرگز انتظار ندارم که او به موقع برسد، بسیار کم تر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The government has consistently denied using napalm.
[ترجمه گوگل]دولت به طور مداوم استفاده از ناپالم را رد کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت به طور مداوم استفاده از بمب napalm را انکار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Ministry of Finance consistently overestimated its budget deficits.
[ترجمه گوگل]وزارت مالیه به طور مداوم کسری بودجه خود را بیش از حد برآورد می کرد
[ترجمه ترگمان]وزارت دارایی به طور مداوم کسری بودجه خود را دست بالا گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The company has consistently underrated the importance of a well-trained workforce.
[ترجمه گوگل]این شرکت همواره اهمیت نیروی کار خوب آموزش دیده را دست کم گرفته است
[ترجمه ترگمان]شرکت به طور مداوم اهمیت نیروی کار آموزش دیده را دست کم می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He has consistently denied murdering his estranged wife.
[ترجمه گوگل]او به طور مداوم قتل همسرش را رد کرده است
[ترجمه ترگمان]او به طور مداوم قتل همسر estranged را انکار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is an unskilled worker who bungles consistently.
[ترجمه شیرزاد عابدی] او یک کارگر غیر متخصص است که به طور مدائم سمبل کار می کند
|
[ترجمه گوگل]او یک کارگر غیر ماهر است که به طور مداوم در حال خراشیدن است
[ترجمه ترگمان]او یک کارگر غیر ماهر است که به طور مداوم کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We have argued consistently for a change in the law.
[ترجمه گوگل]ما به طور مداوم برای تغییر قانون بحث کرده ایم
[ترجمه ترگمان]ما به طور مداوم برای تغییر در قانون بحث کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His report consistently begs the whole problem.
[ترجمه گوگل]گزارش او به طور مداوم کل مشکل را مطرح می کند
[ترجمه ترگمان]گزارش او به طور پیوسته کل مشکل را طلب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The company has consistently outperformed its larger rivals.
[ترجمه گوگل]این شرکت به طور مداوم از رقبای بزرگتر خود بهتر عمل کرده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت به طور مداوم از رقبای بزرگ تر خود پیشی گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her work has been of a consistently high standard.
[ترجمه گوگل]کار او به طور مداوم از استاندارد بالایی برخوردار بوده است
[ترجمه ترگمان]کار او همواره استاندارد بالایی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In newspaper articles she consistently upbraided those in authority who overstepped their limits.
[ترجمه گوگل]در مقاله‌های روزنامه‌ای، او به طور مداوم از کسانی که در اختیار داشتند که از محدودیت‌های خود فراتر می‌رفتند، سرزنش می‌کرد
[ترجمه ترگمان]در مقالات روزنامه ها، او به طور مداوم کسانی را که از محدوده خود تجاوز می کنند سرزنش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Armani consistently outsells all other European designers.
[ترجمه گوگل]آرمانی به طور مداوم از تمام طراحان اروپایی دیگر پیشی می گیرد
[ترجمه ترگمان]آرمانی به طور مداوم همه طراحان اروپایی را نابود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is accused of consistently and callously ill-treating his wife.
[ترجمه گوگل]او متهم به بدرفتاری مداوم و بی رحمانه با همسرش است
[ترجمه ترگمان]او به طور مداوم و بدون خشونت به همسرش متهم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The minister has consistently opposed any relaxation in the law.
[ترجمه گوگل]وزیر به طور مداوم با هرگونه تسهیل در قانون مخالفت کرده است
[ترجمه ترگمان]وزیر به طور مداوم با هر گونه آرامش در این قانون مخالفت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The President has consistently denied the rumours.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور همواره این شایعات را تکذیب کرده است
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور به طور مداوم شایعات را رد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Jones and Armstrong maintain a consistently high standard.
[ترجمه گوگل]جونز و آرمسترانگ به طور مداوم استاندارد بالایی دارند
[ترجمه ترگمان]جونز و آرمسترانگ به طور مداوم استاندارد بالایی را حفظ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• regularly

پیشنهاد کاربران

به طور پیاپی
مُداوم، به طور پیوسته
Discipline when practiced consistently becomes ingrained in your character
به طور یک نواخت
با آهنگ تغیر یا تکرار ثابت
در بحث برنامه نویسی به |آرایه ای که عناصر آن آهنگ تغیر ثابتی�consistently � کم شوند یا زیاد شوند آرایه یک نواخت یا Monotonic می گویند
به ظور هماهنگ
به ظور موافق
جملگی. . .
همگی. . .
برای مثال پژوهشها به ظور consistently نشان میدهد که بین مصرف سیگار و ابتلا به انواع سرظان رابظه وجود دارد. دراینجا یعنی موافق، هماهنگ. از نظر معنایی یعنی هیچ تناقصی در یافته ها فراهم نشده.
تفاوت constantly و consistently:
Constantly= doing something all the time many times.
Consistently=doing the something the same way every time.
“He’s constantly emailing me! He sent me 15 emails this morning!!! “
...
[مشاهده متن کامل]

“He’s consistently emailing me. Everyday, at 6 PM, I get his message. ”

همیشه
محکم و با ثبات قدم
بطور پابرجا و راسخ
بطور منسجم و تغییرناپذیر
بطور اساسی
consistently
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : consistency
صفت ( adjective ) : consistent
قید ( adverb ) : consistently
سازگارانه
به صورت سازگار
سازگارا
هماهنگ شده
consistently ( adv ) = همواره، همیشه، پیوسته، دائماً، به طور منظم، به طور مداوم/به طور سازگار، همخوان، موافق، به طور منسجم
مترادف است با کلمه : dependably ( adv )
examples:
1 - His movies are consistently thought - provoking.
...
[مشاهده متن کامل]

فیلم های او همیشه انسان را به فکر وا می دارد.
2 - دمای محیط باید همواره در 75� سانتی گراد باقی بماند.
3 - The president has consistently denied the rumours.
رئیس جمهور همواره این شایعات را تکذیب کرده است.
4 - The company has consistently denied responsibility, but it agreed to the settlement to avoid the expense of lengthy litigation.
این شرکت به طور مداوم مسئولیت خود را رد می کند ، اما برای جلوگیری از هزینه طولانی مدت دعوی قضایی، با این توافق موافقت می کند.
5 - The company has consistently underrated the importance of a well - trained workforce.
این شرکت به طور همواره اهمیت یک نیروی کار آموزش دیده را مورد تاکید قرار داده است.
6 - Yields on gas and electricity shares are consistently high.
بازده سهام گاز و برق به طور مداوم بالا است.

بطور مشترک
مثل هم، همسان، به یک نحو، همخوان
به صورت منسجم،
به طور روان،
پرهیز از شاخه به شاخه شدن،
منحصرا در رابطه با موضوع مشخص،
مشخصا، به طور مشخص و مربوط
مثال:
?Please describe consistently the methodology you have used and why
...
[مشاهده متن کامل]

لطفاً به طور مشخص نوع روش - شناسی ای را که بکار برده اید، را توصیف نمایید، و دلیل [آن انتخاب] را شرح دهید.

بطور پی در پی،
بصورت مداوم
1 ) He is a performer who consistently pushes the envelope of TV comedy
2 ) ?Are cities becoming noisier
Most cities in our country are suffering serious noise pollution due to ( =because of; owing to ) rapidly increasing population and a massive amount of daily transportation. The consistently intense presence of noise does serious harm to the public health
...
[مشاهده متن کامل]

ثابت قدم
همیشگی
به طور پیوسته
به طور مداوم
به صورت مستمر
سرسختانه

مداوم، پی در پی، مستمر
بلااستثناء
ثابت قدمانه
پیوسته، مدام
به طور مستمر
با استقامت
به طور پایدار
به یک نحو
همخوان
دائما
با ثبات
مرتبا
مستمر
همواره
بطور مداوم
سازکار , همسان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٩)

بپرس