اسم ( noun )
• (1) تعریف: careful attention or thought.
• مترادف: attention, heed, thought
• مشابه: deliberations, examination, notice, rumination, scrutiny
• مترادف: attention, heed, thought
• مشابه: deliberations, examination, notice, rumination, scrutiny
- We must give consideration to this problem.
[ترجمه احمد قربانی] ما باید به این مشکل توجه کنیم.|
[ترجمه Mitra] ما باید این مشکل را مورد بررسی دقیق قرار دهیم.|
[ترجمه گوگل] ما باید به این مشکل توجه کنیم[ترجمه ترگمان] ما باید به این مشکل توجه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a factor that must be taken into account in making a decision.
• مترادف: regard
• مشابه: aspect, element, factor
• مترادف: regard
• مشابه: aspect, element, factor
- The cost is one consideration we can't overlook.
[ترجمه غ ع مسجدی] هزینه یک عامل / نکته / مسئله ای/ است که ما نمی توانیم نادیده بگیریم|
[ترجمه Mitra] هزینه، عاملی است که نمی توانیم ( آنرا ) نادیده بگیریم|
[ترجمه گوگل] هزینه یکی از مواردی است که نمی توانیم نادیده بگیریم[ترجمه ترگمان] هزینه یک مورد است که ما نمی توانیم نادیده بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: respect or concern for the needs of others.
• مترادف: attentiveness, thoughtfulness
• مشابه: compassion, courtesy, deference, devotion, kindliness, kindness, regard, respect, solicitude, sympathy
• مترادف: attentiveness, thoughtfulness
• مشابه: compassion, courtesy, deference, devotion, kindliness, kindness, regard, respect, solicitude, sympathy
- Please show me some consideration.
[ترجمه غ ع مسجدی] لطفا به من کمی توجه نشان دهید ( بکنید )|
[ترجمه گوگل] لطفاً به من کمی توجه نشان دهید[ترجمه ترگمان] لطفا به من کمی فکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید