صفت ( adjective )
مشتقات: considerately (adv.), considerateness (n.)
مشتقات: considerately (adv.), considerateness (n.)
• : تعریف: showing regard for the feelings and needs of others.
• مترادف: attentive, regardful, thoughtful
• متضاد: careless, inconsiderate, insulting, thoughtless
• مشابه: accommodating, benevolent, careful, charitable, compassionate, decent, delicate, devoted, friendly, gracious, kind, mindful, nice, obliging, respectful, sensitive, solicitous, sweet, sympathetic
• مترادف: attentive, regardful, thoughtful
• متضاد: careless, inconsiderate, insulting, thoughtless
• مشابه: accommodating, benevolent, careful, charitable, compassionate, decent, delicate, devoted, friendly, gracious, kind, mindful, nice, obliging, respectful, sensitive, solicitous, sweet, sympathetic
- The policeman was very considerate of the man's widow and asked his questions very gently.
[ترجمه گوگل] پلیس به بیوه مرد بسیار محتاط بود و با ملایمت سوالات او را می پرسید
[ترجمه ترگمان] پاسبان بسیار محتاط بود و خیلی آرام از او سوال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پاسبان بسیار محتاط بود و خیلی آرام از او سوال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was very considerate of you to do all the cleaning up after the rest of us went to bed.
[ترجمه Pb] - پس از اینکه بقیه ما به رختخواب رفتیم ، تمام نظافت را انجام دادید.|
[ترجمه هستی] این از باملاحظگی شما بود که بعد از اینکه بقیه ما به رختخواب رفتیم همه ی کارای تمیزکاری و انجام دادین|
[ترجمه گوگل] از شما بسیار محتاط بود که بعد از اینکه بقیه به رختخواب رفتیم، تمام تمیز کردن را انجام دادید[ترجمه ترگمان] خیلی لطف کردی که بعد از اینکه بقیه ما رفتیم بخوابیم، خیلی با ملاحظه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید